نفت تجلى نمود و در آخر نيز با طرح نظريه حكومت اسلامى و
هويتخواهى و استقلالطلبى (بهمنظور پيشرفت) زمينههاى اساسى شكلگيرى انقلاب
اسلامى را فراهم آورد.
پيشتر گفته شد كه در بحث از چيستى الگوى پيشرفت و تعالى اسلامى،
معتقدانِ به آن مىگفتند نسخه برونرفت از وضعيت عقبماندگى مىبايد بر مبناى
مبانى معرفتشناسى و انسانشناسى اسلامى باشد و غربگرايى چيزى جز وابستگى و
عقبماندگى ايران درپى نخواهد داشت. اين الگو تلاش مىكند تا راه پيشرفت ايران را
برمبناى مقتضيات و فرهنگ داخلى تعريف نمايد و آن را مبتنى بر مختصات هويت ايرانى-
اسلامى تدوين كند. در اين الگو برخلاف الگوى ترقى غربى، رسيدن به پيشرفت و تعالى
در سايه دلبستگى به فرهنگ خودى (اسلام) و جلوگيرى از تسلط بيگانگان ميسر است؛
نگرشى كه درحقيقت بهدنبال استقلالطلبى و هويتخواهى شكل گرفت.
الف) فرايند تكامل الگوى پيشرفت و تعالى در عصر پهلوى
ابتدا بايد تأكيد داشت الگوى تعالىخواهى مردم ايران در تحولات
سياسى- اجتماعى معاصر همواره فعال و گسترده بوده است. مرورى بر تحولات ايران معاصر
و تأثير علما و رهبران دينى بر نتايج حاصل از اين تحولات، گوياى حضور گرايشهاى
تعالىخواهانه اسلامى در جامعه ايران است. در واقع نزاع درونقدرتى ايران معاصر
بهويژه با هدف توسعه و با رويكردى هويتخواهانه، بين سه الگو بوده است:
شبهترقىخواهى از جنس غربگرايى، شبهترقىخواهى از جنس باستانگرايى و
تعالىخواهى اسلامى. تعارض بين اين رويكردها، به پيروزى انقلاب اسلامى با غلبه
نگرش تعالىخواهانه اسلامى انجاميد. متأسفانه سرنوشت نهضتهايى چون مشروطيت
بهدليل خروج جريانهاى سياسى ايران معاصر از مسير اصيل فرهنگى و تمدنى اسلامى-
ايرانى، آنگونه كه انتظار مىرفت، رقم نخورد. براى مثال، هرچند كه نهضت مشروطيت
براى قانونگرايى و نفى استبداد شكل گرفت، اين حركت بهدليل حاكم شدن غربگرايان-
كه خواستار ترقى به شيوه غربى بودند- زمينهساز استبداد رضاخانى شد و از آن پس نيز
اقداماتى صورت گرفت كه زمينههاى وابستگى هرچه بيشتر ايران به غرب را فراهم نمود.