فصل چهارم: عصر پهلوى، شبهترقى غربگرا و باستانگرايى
اهداف
از دانشجويان انتظار مىرود:
1. اقدامات پهلوى اول در راستاى شبهترقى غربگرا را تبيين كنند.
2. اقدامات پهلوى دوم درجهت شبهترقى غربگرا را بيان دارند.
3. شكلگيرى استبداد و وابستگى در عصر پهلوى را تحليل نمايند.
4. پيامدهاى غربگرايى را در هر يك از دورههاى ايران معاصر توضيح
دهند.
الف) شبهترقى غربگرا و الگوى باستانگرايى در عصر پهلوى اول
رضاشاه با كودتاى 1299 شمسى و با راهنمايى و كمك انگلستان، در مقام
وزير جنگ روىكار آمد و پس از چندى به يارى آنها توانست قاجاريه را براندازد و
سلسله پهلوى را بنيان نهد. وى فردى نظامى بود كه سواد چندانى نداشت و به همينرو
اقدامات او برپايه ديدگاههاى روشنفكران اعمال مىگرديد. رضاخان در راستاى تمايلات
انگلستان به اقداماتى در عرصه اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى دست يازيد و در عرصه
سياسى نيز حكومت استبدادى را تجربه نمود.
يك. ساختار سياسى (استبداد)
ساختار سياسى دولت پهلوى اول با دولتهاى قاجار، تفاوت چندانى ندارد.
رضاشاه در طول زمامدارى، قدرت سياسى را در خود متمركز كرد و به ثروت اقتصادى بزرگى
دست يافت كه