يكى از ايرانيان مورد اعتماد خود را نامزد كرد؛ همو كه در راه
حفظ و اشاعه منافع آنها قلمفرسايى مىكرد و تا حدى نيز در اجتماع نفوذ داشت.[1]
ژنرال آيرون سايد انگليسى رضاخان را شايسته فرماندهى نظامى بر قزاقها مىدانست
تااز طريق كودتا اختيارات مملكتى را در دست گيرد. وى در يادداشتهايش در مورد
رضاخانمىنويسد:
يك ديكتاتور نظامى كليه مشكلات ما را در ايران حل خواهد كرد. به
عقيده شخصى من، با تقويت رضاخان و استقرار ديكتاتور نظامى، نيروهاى انگليسى
مىتوانند بدون دردسر ايران را ترك كنند.[2]
سرانجام رضاخان با همكارى سيد ضياءالدين طباطبايى براى مدتى به نخستوزيرى رسيد.
رضاخان پس از كودتا بهتدريج مراحل رسيدن به قدرت را طى كرد. او ابتدا به فرماندهى
نيروهاى قزاق و سپس به مقام وزارت جنگ و پس از چندى به مقام نخستوزيرى نايل
گرديد. سرانجام نيز وى در سال 1304 شمسى با وجود مخالفتهاى شخصيتهاى مذهبى همچون
مدرس، احمدشاه را از سلطنت بركنار كرد و خود به پادشاهى رسيد. در اين زمينه
فراكسيون تجدد كه متشكل از روشنفكران غربگرا بودند، با تصويب مادهاى، پايان
سلطنت قاجاريه را اعلام داشته، سلطنت پهلوى را بهجاى آن برگزيدند.
چكيده
1. صدور فتواى جهاد بهمنظور مقابله با دشمن در جنگهاى ايران و روس،
از حركتهاى نخستين در راستاى تغيير بهشمار مىآيد.
2. از درون بدنه حاكميت، افرادى همچون عباسميرزا، اميركبير و
مشيرالدوله، به گفتمان تغيير قائل بودند.
[1]. پسيان و معتضد، از سوادكوه تا ژوهانسبورگ(
رضاخان)، ص 207.