بيشتر مسئولان ادارى كشور از سواد و دانش بهرهاى نداشتند. براى
مثال، حاج محمدعلى سياح محلاتى معروف به حاج سياح بههنگام ورود به اصفهان با
مشاهده رئيس گمرك آن شهر كه به سواد نداشتن خود اعتراف مىكند، آه از نهادش بلند
مىشود و مىگويد:
اى خدا! عجب چيزهاست كه مىبينيم! رئيس گمركخانه شهرى مثل اصفهان
مىگويد من سواد ندارم![1]
دو. وضعيت اقتصادى ايران
نهادهاى اقتصادى و مالى ايران در قرن نوزدهم نيز همانند ديگر نهادهاى
اجتماعى، سياسى، ادارى و آموزشى، وضعيت درخورى نداشتند. با توجه به دو شاخص ميزان
درآمد ووضع معيشت، بيشتر مردم ايران فقير بودند و براى گذران زندگى خود مشكلات
بسيارىداشتند.
از نظر اقتصادى، جامعه ايران در دوره قاجار در وضعيت بدى بهسر
مىبرد. فقر و تنگدستى مردم در اين دوره به حدى بود كه گاه موجب شورشهايى مىشد
كه ناشى از كميابى نان بود؛ شورشهايى كه به صورت ادوارى گاه براثر خشكسالى بروز
مىكرد و گاه نيز براثر احتكار ساختگى غله. بهطوركلى رويكرد و گرايش كلى اقتصاد
ايران در قرن نوزدهم درجهت گسترش تجارت، تورم، كاهش ارزش داخلى و خارجى «واحد پول
ملى» و ارتباط فزاينده با كشورهاى اروپايى بوده است.[2]
سياستهاى اقتصادى حكومت برپايه تسليم در برابر تحميلات خارجى، روحيه سوءاستفاده
از شرايط و امكانات و همچنين بر مبناى سودجويى آنى سران حكومت بود؛ سياستهايى كه
بىگمان آثار نامطلوب سياسى را تشديد مىنمود. خلاصه اينكه اقتصاد ايران در قرن
نوزدهم با توجه به شاخصههاى كشاورزى و صنعتى، اقتصادى معيشتى بود.