بازخيزى اسلام در عرصههاى حيات اجتماعى، فرهنگسازى درباره
وحدت تمدنى جهان اسلام و نيز احياى نقش جنبشهاى آزادىبخش.
يك. دستاوردهاى فرهنگى
1. ترويج فرهنگ مردمسالارى دينى
انقلاب اسلامى توانست ضمن تبيين سازگارى اسلام و دموكراسى، كنش
متقابل ميان دو حوزه دين و سياست را آشكار سازد و نوعى نظام سياسى را رقم زند. اين
نظام، هم بر ويژگىهاى معنوى و سياسى حاكم استوار بود و هم بر پيوند ميان ارزشهاى
اسلامى با ساختار يا روش مردمسالار تكيه داشت. چنين شيوه حكومتى كه بر تطابق
اسلام با مقتضيات زمان و احياى نظرات دينى درباره حكومت و دولتمدارى متكى بود، هم
بر شيوه جمهورى بودن حكومت و نقش مردم در تصميمگيرىهاى حكومتى تأكيد مىكرد و هم
الگوى اسلامگرايى و ارزشهاى پايدار اسلامى (عدالتگرايى، خدامحورى و
معنويتگرايى) را اساس نظام سياسى مىدانست.[1]
چنين نظام سياسى، همزمان به نفى اسلام متحجر و قشرىگرا و ازسويى به نفى
سكولاريسم و لائيسيته پرداخت و توانست نظامى را به ارمغان آورد كه مشروعيت آن
برپايه حاكميت خدا و حقانيت ارزشهاى دينى است و مقبوليت آن نيز براساس اراده
مردمى. بهدست دادن نظريه مردمسالارى دينى ازسوى انقلاب اسلامى، گرايش به اسلام
را در ميان ملتها تقويت نمود و بنيانگذاردن حكومتى را تشويق كرد كه بر اجراى
اصول شريعت و تحقق عدالت اجتماعى تأكيد مىورزد.
2. ترويج فرهنگ استقلالخواهى و استكبارستيزى
يكى از ويژگىهاى مهم انقلاب اسلامى، حفظ استقلال و نفى كامل سلطه
بيگانگان بر سرنوشت ملت ايران است. انقلاب اسلامى با ماهيتى مستقل و ضداستبدادى،
فارغ از سلطه قدرتهاى استكبارى موجب برهم زدن تعادل بلوكهاى قدرت جهانى و به
چالش كشيدن
[1]. دهشيرى،« تأثيرات فرهنگى انقلاب اسلامى بر روابط
بينالملل»، انديشه انقلاب اسلامى، ش 7 و 8.