اين فشارها در نهايت موجب نارضايتى و شورش مردم مىگردد كه در
صورت ناتوانى حكومت در سركوب آن، انقلاب رخ مىدهد. وى در همين زمينه برآن است كه
انقلابها غيرارادىاند و مسائل اقتصادى خارج از اراده افراد، موجب ايجاد انقلاب
مىگردد.[1] پس از انقلاب اسلامى ايران
اسكاچپول نتوانست نظريه عام خود را درباره انقلابها، با انقلاب اسلامى ايران
تطبيق دهد؛ چراكه وضعيت جامعه ايران با جامعه موردنظر او در نظريهاش مطابقت
نداشت. ازاينرو، وى با نوشتن مقالهاى با عنوان «دولت تحصيلدار و اسلام شيعى»
تلاش نمود تا با استفاده از ساختار دولتهاى رانتير و شكافى كه در دولتهاى رانتير
ميان دولت و جامعه ايجاد مىشود، رويداد انقلاب اسلامى را توجيه كند.
همچنين وى در اين مقاله بيان مىدارد كه تنها انقلاب آگاهانه، انقلاب
اسلامى ايران بود. نكته حائز اهميت براى اسكاچپول، توان ايدئولوژى اسلام شيعى در
متحد كردن همه ايرانيان (حتى در خارج از مرزها) است. وى در تحليل اين توان مىگفت
اسلام شيعى با رهبرى سازشناپذيرش توانست يك كانال ملى- بومى براى ابراز مخالفت با
شاه ايجاد نمايد؛ بهگونهاىكه حتى ايرانيان غيرمذهبى مىتوانستند تحت چنين لوايى
گردآيند.
نتيجه آنكه، اسكاچپول نظريهاش را درباره انقلاب اسلامى بهكلى تغيير
داد. البته اشكال ديگر نظريه دولت تحصيلدار، فراگير نبودن آن است؛ بدينمعناكه
براساس اين نظريه مىبايد در دولتهاى تحصيلدارى كه شمار آنها نيز در منطقه
خاورميانه كم نيست، انقلاب رخ مىداد.
دو. جيمز ديويس (نظريه توقعات فزاينده)
نظريه جيمز ديويس وجههاى روانشناسانه دارد و برهمين بنياد نيز وى
عامل انقلاب را نوع نگرش افراد به عالم خارج معرفى مىكند. برخى تحليلگران تلاش
نمودهاند تا اين نظريه را با انقلاب اسلامى ايران تطبيق كنند. در اين بخش ابتدا
بهاختصار كارآمدى اين نظريه را در تحليل انقلاب اسلامى ايران برمىرسيم.
جميز ديويس پس از بررسى ديدگاههاى متفاوت درباره چگونگى وقوع
انقلابها، نقش