responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : خدا خانه دارد نویسنده : شهيدى، فاطمه    جلد : 1  صفحه : 49

كسايند».

ايستاده بود پشت همين در، تكيه داده به همين ديوار و در را روى على عليه السلام باز كرده بود. روى على عليه السلام كه بى‌تاب مى‌گفت «بوى برادرم محمد صلى الله عليه و آله مى‌آيد».

ايستاده بود پشت همين در، تكيه داده به همين ديوار، يعنى آيا در را روى جبرئيل خودش باز كرده بود؟.

ايستاده بود پشت همين در، تكيه داده بود به همين ديوار و تنها گليم زير پايش را بخشيده بود.

ايستاده بود پشت همين در، تكيه داده بود به همين ديوار و گردنبند يادگارى را كف دستهايش دراز كرده بود سمت فقيرى كه از اين همه سخاوت گريه مى‌كرد.

ايستاده بود پشت همين در، تكيه داده بود به همين ديوار و پارچه‌اى كشيده بود روى سرش چون حتى چادرش را بخشيده بود.

ايستاده بود پشت همين در، تكيه داده به همين ديوار و قرص نان را گرفته بود بيرون تا دست‌هاى مسكينى آن را بقاپد، بعد از گرسنگى روزه‌ى بى سحرى چشم‌هايش سياهى رفته بود.

ايستاده بود پشت همين در، تكيه داده به همين ديوار و قرص نان شب بعد را به دستهاى يتيمى سپرده بود. و باز به اسيرى.

ايستاده بود پشت همين در، تكيه داده به همين ديوار و به صورت شرمنده‌ى زنى كه براى بار دهم سؤالى را مى‌پرسيد لبخند زده بود.

ايستاده بود پشت همين در، تكيه داده بود به همين ديوار و در را براى مردش باز كرده بود كه باز با دست خالى از راه مى‌رسيد و نگفته بود كه چند روز است غذايش را به بچه‌ها داده و خود نخورده است.

ايستاده بود پشت همين در، تكيه داده بر همين ديوار و در را روى‌

نام کتاب : خدا خانه دارد نویسنده : شهيدى، فاطمه    جلد : 1  صفحه : 49
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست