در اوايل طرح نظريه «جمهورى اسلامى» برخى از اشخاص و گروهها خواستار
اضافه كردن قيد «دموكراتيك» بر آن بودند[2]
(جمهورى دموكراتيك اسلامى). تا رنگ آزادى و دموكراسى آن بيشتر شود. اما امام خمينى
با اين پيشنهاد به شدت مخالفت كرد، شهيد مطهرى به عنوان تئوريسين انقلاب، دلايل رد
آن را چنين تبيين مىكند:
1- زايد بودن
در اسلام همانطورى كه مىدانيد آزادى فردى و دموكراسى وجود دارد
منتها با تفاوتى كه ميان بنيش اسلامى و بينش غربى وجود دارد كه آنها را بعدا توضيح
مىدهم. با توجه به اين نكته روشن مىشود كه در عبارت جمهورى دموكراتيك اسلامى،
كلمه دموكراتيك حشو و زايد است![3].
2- توهم نبود آن در اسلام
به علاوه در آينده وقتى كه مردم در دولت جمهورى اسلامى يك سلسله
آزادىها و دموكراسىها را بهدست آوردند، ممكن است بعضىها پيش خود اينطور تفسير
كنند كه اين آزادىها و دموكراسىها نه به دليل اسلامى بودن اين جمهورى، كه به
دليل «دموكراتيك» بودن آن حاصل شده است ...
[2] - از طراحان اين پيشنهاد مىتوان به مرحوم بازرگان
اشاره كرد كه امروزه برخى مثل دكتر سروش از آن دفاع مىكنند و حكومت آرمانى را«
حكومت دموكراتيك دينى» معرفى مىكند. ر. ك: فربهتر از ايدئولوژى، ص 273 به بعد/
نظر آخر ايشان چنين است:« من معتقدم كه بهترين حكومت در حال حاضر براى جوامعى مثل
ما حكومت دموكراتيك است». ر. ك: نشريه موج، شهريور 1377، ص 9.