نام کتاب : حكومت دينى از منظر استاد شهيد مطهري نویسنده : قدردان قراملكى، محمد حسن جلد : 1 صفحه : 49
بود كه مأمون مال چه كسى را دارد مىدهد؟ و
قبول كردن اين منصب از وى به منزله امضاى اوست. اگر حضرت رضا خلافت را من جانب
اللّه حق خودش مىداند، به مأمون مىگويد: تو حق ندارى مرا وليعهد كنى، تو بايد
واگذار كنى و بروى و بگويى: من تاكنون حق نداشتم، حق تو بوده و شكل واگذارى، قبول
كردن توست و اگر انتخاب خليفه به عهده مردم است، باز به او چه مربوط[1].
امام رضا با اجبار و تهديد به قتل كه به ولايتعهدى تن داده بود، براى
زدودن شبهه عدم مشروعيت الهى خلافت خويش، بعد از برگزارى مراسم بيعت در حضور مأمون
در يك سخنرانى- به تعبير استاد يك سطر و نيم- فرمود:
لنا عليكم حق برسول اللّه و لكم علينا به حق، فاذا انتم أديتم
الينا ذلك وجب علينا الحق لكم[2] ما اهل بيت، ما ائمه، حقى داريم بر شما مردم به اينكه ولى امر شما
باشيم، اين حق اصلا مال ماست و چيزى نيست كه مأمون بخواهد به ما واگذار كند[3].
با اين تصريح به فلسفه امتناع از ولايتعهدى و مشروعيت الهى حكومت،
نگارنده بر اين گمان است كه مرحوم بازرگان روايت فوق را نديده و تاريخ وليعهدى را
به صورت جامع مرور نداشته تا چنين سهوى از او صادر شده است.
[1] - سيرى در سيره ائمه اطهار عليه السّلام، ص 213.