نام کتاب : حكومت دينى از منظر استاد شهيد مطهري نویسنده : قدردان قراملكى، محمد حسن جلد : 1 صفحه : 45
اما اينكه آيا حضرت على عليه السّلام در
هنگام بيعت جدا از پذيرفتن حكومت كه حق الهى خود بود و به صراحت طالب آن بود،
استنكاف مىكرد؟ يا اينكه مىخواست شرايط خود را به مردم اعلام و تحميل كند و
براى كارهاى آينده خود كه چهبسا برخلاف سنت خلفاى پيشين خواهد بود، اتمام حجتى
كرده باشد؟ استاد در پاسخ شبهه فوق مىگويد:
جواب اين مطلب از خود كلمات امير المؤمنين روشن است. وقتى آمدند با
حضرت بيعت كنند، فرمود:
دعونى و التمسوا غيرى فانّا مستقبلون امرا له وجوه و الوان[1]. مرا رها كنيد، برويد دنبال كس ديگرى كه ما حوادث بسيار تيرهاى
درپيش داريم.
تعبير عجيبى است كارى را درپيش داريم كه چندين چهره دارد، يعنى آن را
از يك وجه نمىشود رسيدگى كرد، از وجههاى مختلف بايد رسيدگى كرد. بعد مىگويد:
ان الافاق قد أغامت و المحجة قد تكثرت.
خلاصه راه شناختهشدهاى كه پيغمبر تعيين كرده بود الان نشناخته شده،
فضا ابر آلود گرديده است. و در آخر مىگويد: «و لكن من اگر بخواهم بر شما حكومت كنم
ركبت بكم ما اعلم؛ آن طورى كه خودم مىدانم عمل مىكنم.
نه آنطور كه شما دلتان مىخواهد.
اين جمله را امام براى اتمام حجت كامل مىگويد ... پس اين نه معنايش
اين بود كه حضرت حكومت را رد كرد، بلكه مىخواست اتمام حجت كامل كرده باشد[2].
صلح امام حسن عليه السّلام
اما صلح امام حسن عليه السّلام و ترك حاكميت. تاريخ علل و ادله آن را
به وضوح