نام کتاب : حكومت دينى از منظر استاد شهيد مطهري نویسنده : قدردان قراملكى، محمد حسن جلد : 1 صفحه : 41
خود قرار دادهاند و بيعت را دليل بر عدم
مشروعيت الهى و وحيانى حكومتهاى معصومان وصف مىكنند. چرا كه به زعم آنها در صورت
اعطاى مشروعيت حق حاكميت از سوى خداوند، ديگر وجود بيعت و استناد به آن معنايى
نخواهد داشت.
شاهد گوياى اين مدعا تاريخ زمامدارى پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و
اله و سلّم و مولى الموحدان حضرت على بن ابى طالب عليه السّلام است. در اين دو
شاهد تاريخى مىتوان به خوبى شاهده كرد كه انتخاب زمامدارى سياسى به خاطر اجرا و
كارآيى احكام و قوانين اسلامى تنها به ابتكار و از سوى خود مردم به صورت بيعت براى
تشكيل حكومت مردمى تحقق يافته است و از حوزه وحى و پيامبرى بيرون بوده است[1].
مهندس بازرگان نيز خلافت موقت امام حسن عليه السّلام را معلول انتخاب
و بيعت مسلمانان ذكر مىكند[2].
خوشبختانه متفكر شهيد به اين شبهه توجه داشته و بعد از اشاره به
بيعتهاى مختلف صدر اسلام مىگويد:
اينجا اين سؤال پيش مىآيد كه بيعت چه لزومى دارد كه پيغمبر و امام
از مردم بيعت مىگرفتند، و از نظر شرعى چه اثر الزامآورى دارد؟ آيا اگر مردم بيعت
نمىكردند، اطاعت پيغمبر واجب نبود؟! و چرا امير المؤمنين به بيعت استناد مىكند؟[3] استاد در پاسخ شبهه به فلسفه وجود
اصل بيعت در جامعه عرب اشاره مىكند و هدف آن را اعلام آمادگى مردم براى قبول
حكومت و اطمينان و تحكيم پيمان منعقد بيان مىكند.
به نظر مىرسد بيعت در بعضى موارد صرفا اعتراف و اظهار آمادگى است،
قول وجدانى است، بيعتى كه پيغمبر اكرم مىگرفت از اين جهت بود.
خصوصا با توجه به اينكه در خوى عرب اين بود كه قول خود را نقض
[1] - دكتر مهدى حائرى يزدى، حكمت و حكومت، ص 167 و
168.