در اين حديث، پيامبر اسلام تلط بر بندگان خدا و سلب آزادىها و لجام
كشيدن (يكى از معانى خول) توسط حكومتها را محكوم و از صفات مذموم امويان ذكر
مىكند.
آزادى بيان
اما درباره حق آزادىهاى عقيدتى، سياسى و احزاب و مخالفان، ايشان
معتقد به آن است و آن را يكى از افتخارات اسلام ذكر مىكند، استاد در تشريح آن به
اظهار عقيده منكران خدا پيش پيامبر و برخورد احترامآميز مسلمانان با آنها اشاره
مىكند كه همين شيوه و سنت حسنه در حكومت امام على و در عصر ساير امامان ادامه
داشت كه تاريخ برخى از مباحثات امامان با ملحدان و اهل كتاب را ضبط نموده است.
اعطاى آزادىهاى اجتماعى و سياسى به خوارج توسط حضرت على عليه
السّلام نمونه اعلى دموكراسى را كه در جهان كم نظير يا بىنظير است؛ به تصوير
مىكشد.
خوارج آزادانه عقايدشان را ابراز مىكردند و چهبسا در مسجد كوفه
(مركز خلافت على عليه السّلام) وى را تكفير مىكردند. امير المؤمنين با خوارج در
منتهى درجه آزادى و دموكراسى رفتار كرد. هر گونه اقدام سياسى و حكومتى برايش مقدور
بود، اما او زندانشان نكرد و شلاقشان نزد. و حتى سهميه آنان را از بيت المال قعط
نكرد. با آنها هم چون ساير افراد رفتار مىكرد[2].
آزادى بيان عامل رشد اسلام و انقلاب
استاد درباره آزادى بيان، قلم و فكر در نظام اسلامى مىگويد:
[1] - ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، شرح خطبه 128؛
و نيز: گفتارهاى معنوى، ص 18 و 19؛ مجموعه آثار، ج 2، ص 126.