نام کتاب : حكومت دينى از منظر استاد شهيد مطهري نویسنده : قدردان قراملكى، محمد حسن جلد : 1 صفحه : 114
4. حقوق اجتماعى فطرى
فلاسفه سياسى و متفكران مغرب زمين براى انسان و جامعه يك سرى حقوق
فردى و اجتماعى، مانند حق آزادى فردى و اجتماعى، آزادى بيان و عقيده، مساوات و حق
تملك، مطرح مىكنند كه خاستگاه و مبدأ آنها را نه در قرارداد و اعتبار، كه در فطرت
و طبيعت بايد جستجو كرد. و چون اين حقوق را طبيعت به انسان بخشيده است نه حاكمان،
ازاينرو حكومتها نمىتوانند آنها را از آنسان سلب يا تقييد كنند.
آيا اسلام هم با اين نظريه يعنى فطرى بودن حقوق فردى و اجتماعى انسان
موافق است يا نه؟
شهيد سعيد بعد از طرح پرسش فوق[1]
و تعريف و تمجيد از فلاسفه و متفكرانى چون، روسو، ولتر و منتسكيو[2]،
كه انديشه فوق را تدوين و تنسيق نموده و موجب پديد آمدن اعلاميه حقوق بشر شدهاند،
مىنويسد:
روح و اساس اعلاميه حقوق بشر اين است كه انسان از يك نوع حيثيت و
شخصيت ذاتى قابل احترام برخوردار است و در متن خلقت و آفرينش، يك سلسله حقوق و
آزادىها به او داده شده است كه به هيچ نحو قابل سلب و انتقال نمىباشند. و گفتيم
كه اينروح و اساس مورد تأكيد اسلام و فلسفههاى شرقى است[3].
استاد در تحليل آن، منشأ فطرى بودن اين حقوق را، استعدادهاى خدادادى
و مقام «خليفة اللهى» انسان ذكر مىكند و چون غرب بدان در اين حد معتقد نيست، طرح
و پذيرفتن حقوق بشر را توسط آنان، صورى مىداند[4].
اما چون اسلام دين فطرت است تماس حقوق فطرى انسان را به رسميت مىشناسد
و از آن دفاع مىكند. مثلا در رابطه با آزادى و نفى سلطه و استثمار