چكيده 1. يكى از اهداف فقه، گرهگشايى از معضلات اجتماعى جوامع بشرى است.
2. سكولارها بر اين اعتقادند كه فقه اسلامى در گذشته، در اين گرهگشايى كامياب بوده است، امّا در جوامع معاصر، قادر به تأمين اين هدف نيست.
3. جوامع معاصر، داراى پيچيدگىها خاصّى هستند كه همه مشكلات آنها با سرپنجه فقه حل نمىشود و براى حلّ آنها نياز به مديريّت علمى و برنامهريزى است.
4. سكولارها برآنند كه مديريت علمى و عقلانى، جانشين مديريّت فقهى شده است.
5. از نظر سكولارها، فقه فقط مشكلات حقوقى را برطرف مىكند و مشكل جوامع معاصر، فقط مشكل حقوقى نيست.
6. سكولارها در تقابل افكندن ميان مديريّت فقهى با مديريّت علمى، مغالطه مىكنند.
7. حكومت دينى و مديريّت فقهى، از گذشته تا به حال، از عنصر عقلانيّت سود مىجسته است.
8. كاركردهاى مشخّص فقه در عرصه حكومت، نافى استمداد از عقلانيّت نيست.
9. حلّ مشكلات اجتماعى و برنامهريزى و مديريّت، در حكومتى دينى، بايد با ملاحظه چارچوبهاى فقهى و معيارها و ارزشهاى دينى صورت پذيرد.
پرسش 1. سكولارها چه اعتقادى در توانايى فقه بر گرهگشايى از معضلات اجتماعى دارند؟
2. استدلال دوم سكولارها بر نفى حكومت دينى را به اختصار تقرير كنيد.
3. از نظر سكولارها، جوامع معاصر به چگونه مديريّتى نيازمندند؟
4. آيا ميان مديريّت علمى و مديريّت فقهى، تقابل وجود دارد؟
5. كاركردهاى فقه در عرصه حيات جمعى چيست؟
6. مراد از مرجعيّت دين در عرصه مديريّت جامعه چيست؟