نام کتاب : حكومت اسلامى (درسنامه انديشه سياسى اسلام) نویسنده : واعظى، احمد جلد : 1 صفحه : 22
اين بيان، ناظر به ضرورت وجود حكومت است و
نشان مىدهد كه در جامعه بشرى، اهميّت وجود حكومت به اندازهاى است كه حتّى وجود
حكومت غاصبانه و ولايت سياسى نامشروع يك فرد ناصالح، بهتر از وضعيت هرجومرج
اجتماعى و فقدان حكومت است؛ زيرا حكومت، هرچند نامشروع و ناموجه، برخى از نقصها و
خللهاى اجتماعى را مىپوشاند و بخشى از نيازمندىهاى مجتمع انسانى را تأمين
مىكند.
با مراجعه به قرآن و احاديث، اين نكته آشكار مىشود كه اسلام به
عنوان يك فرمان و دعوت دينى، مسلمانان را به تشكيل حكومت و تأسيس دولت فرانخوانده
است؛ زيرا همان طور كه مرحوم علّامه طباطبايى در تفسير شريف الميزان يادآور
مىشود، مردم به طور ضرورى، در اجتماع خود به تأسيس اعتبار رياست و مرئوسيت مبادرت
مىورزند و براى تمشيت امور خويش به شخص يا اشخاصى رياست و اقتدار سياسى مىبخشند.
ازاينرو، قرآن، انسانها را به تأسيس حكومت و سلطه سياسى دعوت نكرده، بلكه آن را
شأنى از شؤون ضرورى و لازم تلقّى كرده است كه نيازى به دعوت و ترغيب و توصيه
ندارد. آنچه قرآن مردم را به آن دعوت مىكند، اتّفاق و اجتماع بر محور دين است.[1] باوجوداين، آيا حكومت و سياست به
عنوان واقعيت ضرورى جامعه بشرى مورد توجه دين اسلام قرار نگرفته است؟ آيا اين دين
كه خود را خاتم اديان و دين كامل معرفى مىكند، از كنار اين واقعيت ضرورى گذشته
است و هيچ توصيه و فرمان و هدايتى در اين زمينه ندارد؟
آيا تعاليم اسلامى يكسره به حيات فردى بشر و رابطه انسان با خدا
محدود مىشود و اين دين شريف، تنظيم روابط اجتماعى و كيفيت اداره جامعه و نحوه
سياست و حكومت را به خود انسانها وانهاده است؟ چگونه مىتوان پذيرفت، دين كاملى
كه از ولادت تا وفات در بسيارى از جزئيات زندگى بشر به ارشاد و هدايت پرداخته است،
امر مهمّ حكومت و اداره جامعه را، كه تأثير بسزايى در شخصيت و سعادت افراد دارد،
به كنار نهاده و در باب شؤون مختلف آن اظهارنظر نكرده است؟
[1] - الميزان، ج 3، ص 144، 149، ذيل آيه 26 سوره آل
عمران.
نام کتاب : حكومت اسلامى (درسنامه انديشه سياسى اسلام) نویسنده : واعظى، احمد جلد : 1 صفحه : 22