نام کتاب : حكومت اسلامى (درسنامه انديشه سياسى اسلام) نویسنده : واعظى، احمد جلد : 1 صفحه : 150
نباشد، مراد نيست. ظاهر روايت اين است كه
اين مراجعه از باب پرسش از حكم شرعى حوادث نيست؛ زيرا در عصر غيبت، بر همه كس
معلوم بوده كه براى استفتا از حكم شرعى بايد به سراغ فقها بروند. پس مراد از اين
مراجعه، روشن شدن وظيف و تكليف شخص يا امّت در «حوادث واقعه» است و اين نشان
مىدهد كه فقيهان شيعه غير از شأن فتوا دادن در احكام شرعى، مرجع تعيين تكليف
اشخاص در حوادث و مسائل اجتماعى نيز هستند. امام خمينى قدّس سرّه دراينباره چنين
مىگويد:
منظور از حوادث واقعه، پيشامدهاى اجتماعى و گرفتارىهايى بوده كه
براى مردم و مسلمين روى مىداده است. و به طور كلّى و سربسته سؤال كرده:
اكنون كه دست ما به شما نمىرسد، در پيشامدهاى اجتماعى بايد چه كنيم،
وظيفه چيست؟ يا حوادثى را ذكر كرده، و پرسيده در اين حوادث به چه كسى رجوع كنيم.
آنچه به نظر مىآيد اين است كه به طور كلّى سؤال كرده و حضرت طبق سؤال او جواب
فرمودهاند كه در حوادث و مشكلات به روات احاديث ما، يعنى فقها مراجعه كنيد.[1] بخش دوم كلام حضرت «فإنّهم حجّتي عليكم و أنا حجّة اللّه»
نيز دلالت بر ولايت عامّه فقيه دارد؛ زيرا خود را حجّت خدا بر مردم و فقها را حجّت
خويش بر مردم معرّفى كرده است. معناى حجّت بودن ائمّه عليهم السّلام تنها آن نيست
كه آنان مرجع در بيان احكام شرعى هستند، بلكه اقوال و رفتار و اعمال و سيره عملى
آنان در همه امور، الگو و اسوه و مايه نجات است.
تبعيت از ايشان، مطلوب، و روى گرداندن از آنان مايه گمراهى است.
پيروانشان در پيشگاه الاهى حجّت دارند و عذر متخلّفان و كسانى كه از ايشان روى
گردانيدهاند در پيشگاه الاهى پذيرفته نيست. بر همين اساس، همانطور كه مردم
موظّفند در همه امور و شؤون خويش- از معارف الاهى و فهم احكام شرعى گرفته تا تدبير
امور مسلمين- به امامان معصوم عليهم السّلام به عنوان حجّت خدا مراجعه كنند، در
زمان غيبت كه دسترسى به حجج الاهى وجود ندارد، فقهاى امّت از ناحيه ائمّه به عنوان
حجّت آنان بر مردم، منصوب شدهاند و مؤمنان وظيفه