نام کتاب : حقوق اجتماعى و سياسى در اسلام نویسنده : جوان آراسته، حسين جلد : 1 صفحه : 77
ي هر حكمى در شريعت، تابع يك مصلحت يامفسده واقعى است.
ص احكام، تابع مصالح و مفاسد نمىباشند.
التزام به آنچه اشاعره بر آن تأكيد دارند، لوازم وپيامدهاى عجيبى
خواهد داشت. زيرا ممكن است مومنان، مجاهدان، وارستگان و ايثارگران در پيشگاه الهى
كيفر ببينند و خداوند، كافران و جبّاران وجنايتكاران را بهترين پاداش عنايت كند؛
در حالى كه آن كيفر و اين پاداش، مظهر عدل و انصاف باشد!
عدل مبناى حقوق
با رويكرد اشاعره، اساساً بحث از اصول و مبانى حقوق در اسلام، بحثى
لغو و بيهوده است.
راهى كه آنان در پيش گرفتند معنايى جز اين ندارد كه حقوق اسلام، هيچ
اصل و قاعدهاى ندارد و آنچه در اين نظام حقوقى مطرح است تعبّد محض و تسليم مطلق
بودن است. اما اگر معتقد باشيم كه احكام اسلام از مصالح و مفاسد واقعى تبعيّت
مىكنند، حقيقت و عدالت واقعيت دارند و اسلام واقعيت آنها را به رسميت شناخته است،
مىتوانيم از «مبانى حقوق» در اسلام سخن بگوييم و اين سئوال را مطرح كنيم كه اسلام
چه اصولى رامبناى حقداربودن انسان قرار مىدهد و مطابق باآن به وضع قانون مىپردازد.
همين اندازه كافى است كه از ميان آيات فراوان قرآن به نمونههاى زيرتوجه كنيم:
هر آينه خدا به دادگرى و نيكوكارى و بخشش به خويشاوندان فرمان
مىدهد.[1] چون ميان
مردم داورى مىكنيد، به عدالت داورى كنيد.[2]
ميان آنها را داد گرانه سازش دهيد و عدالت بورزيد.[3]
اندك تأملى در اين آيات، روشن خواهد ساخت كه عدل، دادگرى و احسان
واقعياتى هستند كه خداوند به آنها فرمان مىدهد. نمونه زير دلالت روشنترى بر
مدّعاى ما دارد: