نام کتاب : حقوق اجتماعى و سياسى در اسلام نویسنده : جوان آراسته، حسين جلد : 1 صفحه : 33
اخلاق، يك سلسله افكار، اقوال و اعمال، را مورد توجه قرار مىدهيم،
نمىتوانيم آنها را مورد تأييد قرار دهيم. زيرا برخى افكار، اقوال و اعمال، چنان
پوچ و مردودند كه نه تنها دين يا اخلاق بر آنها صحّه نمىگذارد، عقل سالم نيز آنها
را مورد پذيرش قرار نمىدهد. وقتى هم كه مىگوييم عقيده يا عملى حق است يعنى از
نظر عقل يا اخلاق يا دين خاص، صحيح و مورد تأييد است. بر اين اساس، «حق بودن» يا
«حق نبودن» هر چيز، ملاك پذيرش يا ردّ آن چيز خواهد بود و نوعى ارزش گذارى است.
البته در اينكه چه چيزى حق، درست و خوب و چه چيزى باطل، نادرست و بد است، چهبسا
اختلاف نظر وجود داشته باشد؛ ولى اين اختلاف نظر در معناى «حق بودن» تأثيرى نخواهد
گذاشت.
ب) حق داشتن
تركيب «حق داشتن» به معناى دارا بودن يك امتياز، اختيار، صلاحيت يا
قدرت است؛ يعنى آنچه براى يك فرد يا گروه يا جامعه به رسميت شناخته شده است. در
كاربردهاى حقوقى، همين معنا از حق، مورد توجه قرار مىگيرد. وقتى از «حقِّ داشتن
آزادى بيان» سخن مىگوييم، ما به محتواى بيان، يعنى درست بودن يا نادرست بودن، خوب
بودن يا بد بودن، نظرى نداريم، آنچه مورد نظر است به رسميت شناختن آزادى فرد در
گفتن يا نگفتن چيزى است كه در ذهن دارد. چهبسا آنچه يك فرد بيان مىدارد به لحاظ
اخلاقى يا دينى، خطا، مذموم و نادرست باشد. امّا معناى «حقِّ داشتن آزادى بيان»-
با رعايت حدودى كه در هر نظام حقوقى براى آن در نظرگرفته مىشود- حقِّ گفتن مطالبى
است كه محتواى آن ممكن است حق (صحيح و درست) يا ناحق (باطل و نادرست) باشد.[1] اگر ما فرد را به بيان چيزى ملزم
كنيم كه آن را صحيح مىدانيم در واقع آزادى بيان را از او سلب نمودهايم.
اينك اهميت تمايز ميان «حق بودن» و «حق داشتن» روشن مىگردد. در عالم
حقوق به طور عام و در حقوق اسلام به طور خاص، پذيرش يك سلسله حقوق براى انسانها،
هيچگاه به
[1]. همانگونه كه اشاره كرديم، اين نكته را مفروض
گرفتهايم كه اين حق- همانند ساير حقوق- حدّى دارد و اجراى آن نبايدموجب تجاوز به
حقوق ديگران يا تعرض به عفت عمومى و يا اخلال در نظم عمومى گردد.
نام کتاب : حقوق اجتماعى و سياسى در اسلام نویسنده : جوان آراسته، حسين جلد : 1 صفحه : 33