نام کتاب : حقوق اجتماعى و سياسى در اسلام نویسنده : جوان آراسته، حسين جلد : 1 صفحه : 28
«حق» با ملاحظات خاصى درمعناى ديگرى همچون اعتقاد مطابق با
واقع، كار مطابق با واقع، واجب، عدل، بهره و سهم و سخن مطابق با واقع نيز به كار
رفته است.[1] در همه معانى ياد شده از حق،
مفهوم پايدارى و پابرجايى و ثبات نهفته است. واژه حقيقت نيز رساننده همين مفهوم
است. زيرا حقيقتگاه به معناى چيز پايدار و پابرجا و هست مىآيد و گاه به معناى
اعتقاد در گفتار و كردار بهكار مىرود.[2]
اصطلاح «حقوق» در معانى زير به كار رفته است:
1. حقوق (حقوق عينى): مجموعه قوانين و مقررّاتى كه به منظور ايجاد
نظم و امنيت، تحقق عدالت و رشد مادى و معنوى جامعه از سوى مقام صلاحيتدار وضع
گرديده است.
حقوق در اين معنا به زبان انگليسى «» و به زبان فقها «شرع» ناميده
مىشود.
2. حقوق (حقوق شخصى): مجموعه امتيازات و توانايىهايى كه براى هر شخص
به رسميت شناخته شده است و ديگران به رعايت آن مكلّف مىباشند؛ مثل حق حيات، حق
آزادى، حق تعليم وتربيت و حق مالكيت. اين امر به زبان انگليسى «» ودراصطلاح فقها
«حقوق» ناميده مىشود.
[1]. بنگريد به: راغب اصفهانى، معجم مفردات الفاظ
القرآن. به مواردى از كاربرد واژه« حق» در قرآن كريم توجه كنيد: و يُحِقّ اللَّه
الحقّ بكلماته؛ خدا با كلمات خود حق راثابت مىگرداند. يونس( 10): 82؛ انّالذّين
حَقت عليهم كلمة ربّك لايومنون؛ كسانى كه سخن پرودگارت بر آنان تحقق يافته ايمان
نمىآورند. يونس( 10): 96؛ رَبّ انّ ابنى من اهلىَ وانّ وعدك الحق؛ پروردگارا،
پسرم از كسانِ من است و قطعاً وعده تو راست است. هود( 11): 45؛ وكان حَقّاٌ علينا
نصرالمومنين؛ و يارى كردن مؤمنان بر مافرض است. روم( 30): 47؛ كذالك حقاً علينا
ننج المؤمنين؛ زيرا بر ماست كه مومنان را نجات دهيم. يونس( 10): 103؛ وَ اتِ
ذالقربى حَقَه. و حق خويشاوند را به او بده. اسراء( 17): 26.
در سه آيه نيز« حق» در مورد«
تكليف» به كار رفته است. از جمله آيه 241 سوره بقره: و للمطلّقات متاع بالمعروف
حقاً على المتقين. و فرض است بر مردان پرهيزكار كه زنان طلاق داده شده را به
شايستگى چيزى دهند. و نيز بنگريد به: آيه 180 همين سوره با تعبير« حقاً على
المتقين» و آيه 236 همين سوره با تعبير« حقّاً علىالمحسنين». در اين آيات اگرچه
تكليفى براى متقين و محسنين، معين و ثابت شده است با اين همه تعبير« حقّاً» به كار
رفته است. البته حقى بر آنان و اين خود مؤيد آن است كه هرجا حقى براى كسى هست،
حقى( تكليفى) بركسى ديگر نيز وجود دارد. محمد شهر آبى، حقوق و سياست در قرآن،(
مجموعه درسهاى استاد محمدتقى مصباح يزدى)، ص 39.