البته يادآورى اين نكته لازم است كه اختيارات حاكم اسلامى در صورت
تشخيص مصلحت محدود به موارد تعزيرات نيست و شامل حدود نيز مىگردد. ولىّ امر
مسلمين «مىتواند از هر امرى- چه عبادى و چه غيرعبادى- كه جريان آن مخالف مصالح
اسلام است از آن مادامى كه چنين است جلوگيرى كند.»[2]
بدين ترتيب حتى اگر نظريه تعزيرى بودن ارتداد اثبات نگردد و اين امر همچنان در
فهرست «حدود» باقى بماند، حاكم اسلامى مىتواند با توجه به شرايط زمان و مكان و
مصالح اسلام و مسلمانان نسبت به آن تصميم گيرد.
تعليم و تربيت
در پايان بحثهاى مربوط به آزادى انديشه و عقيده، بهطور بسيار گذرا
به يكى ديگر از حقوق بشر، كه حق تعليم و تربيت است، اشاره مىكنيم. انديشه و فكر
بشر زمانى رشد و شكوفايى مىپذيرد كه زمينه و بستر مناسب براى انسان فراهم گردد.
«آموزش و پرورش» به اين مهم كمك شايانى خواهد نمود. انسان از آن نظر كه در سرشت
خود استعداد تكامل و پيشرفت را دارا است چنين استعدادى او را نسبت به فراگيرى و
دانشاندوزى حقدار مىسازد. تأكيد اسلام بر آگاهى و كسب دانش تا آنجاست كه آن را
جزو بهترين عبادات بهشمار مىآورد. از زاويه ديگر هم به آموزش و پرورش مىتوان
نظر انداخت. جوامع و ملّتهايى مىتوانند از حقوق خويش بهتر صيانت نمايند كه از
آگاهى و دانش بيشترى برخوردار باشند. در قرن اخير آموزش و پرورش رايگان مورد توجه
قرار گرفت و به اين حق انسان در اعلاميه جهانى حقوق بشر نيز تأكيد گرديد. پيشواى
آزادگان و رهبر مردمىترين حكومت تاريخ اسلام، امام على عليه السلام در چهارده قرن
پيش، يكى از حقوق مردم بر خود را آموزش و پرورش آنان ياد مىكند: