(1) در مورد عمل به قانون ممكن است اختلافاتى به وجود آيد و يا
افرادى مرتكب خلاف شوند، از اين روى، جامعه نياز به قوه قضائيه- يعنى نيروى تشخيص
و تنبيه خلاف كار- پيدا مىكند تا حريم عدالت اجتماعى محفوظ بماند و خطاكار به
كيفر اعمال خود برسد.[2] براى توضيح
بيشتر درباره قواى سهگانه از لحاظ تفكيك آنها از يكديگر و در عين حال وجود رابطه
ميان آنها مىگوييم: قدرت حاكمه در هر كشورى در اختيار عده معدودى قرار مىگيرد كه
نسبت آنها به ساير افراد كشور بسيار كم است، اين گروه به سه دسته تقسيم مىشوند:
1- قانونگذاران (مجلس شورا يا مؤسسان).
2- مجريان قانون (دولت).
3- بررسىكنندگان اختلافات ناشى از اجراى مقررات (قضات).
در جوامع امروز جهان، بر اصل تفكيك قواى مزبور از يكديگر شديدا تكيه
مىشود، به گونهاى كه هيچ يك از اين قوا حقّ مداخله در شئون ديگرى را ندارد و
[1] - مانند وزارتخانهها و ملحقاتشان كه از قوه مجريه
كشورند و همچنين رئيس جمهور و يا نخست وزير نيز داراى قدرت عالى خواهند بود و در
اسلام قدرت اجرا و بيان قانون در يك محل متمركز است يعنى امام يا نايب الامام، ولى
در عين حال، قابل انتقال به ديگرى نيز مىباشد.
در بسيارى از كشورها مفهوم و
معناى دادگسترى يا عدالت را با مجسمه فرشتهاى نشان مىدهند كه نابيناست و ترازويى
به دست دارد، چرا فرشته عدالت ترازو به دست دارد؟ جواب آن معلوم است: هر كس كه
مىخواهد به شكايتى رسيدگى كند بايد به سخنان هر دو طرف شكايت گوش كند، جواب آنان
را با دقت، سبك و سنگين نمايد و در ترازوى عقل بسنجد. اما چرا فرشته عدالت
نابيناست؟ جواب دادن به اين سؤال چندان آسان نيست، شايد مقصود از كور بودن فرشته
عدالت، آن است كه فرشته عدالت هنگام رسيدگى به يك شكايت قانونى نسبت به هر دو طرف
شكايت بايد در نهايت انصاف و عدالت رفتار كند و هيچ امتيازى را در طرفين خصومت
نبيند و همه روابط را ناديده انگارد و به جاى روابط، ضوابط را به كار برد.