نام کتاب : چه كسى گهواره را تكان خواهدداد نویسنده : جمعى از نويسندگان جلد : 1 صفحه : 110
مىشوند. اجازه دهيد دو نمونه از اين مادران
را برايتان ذكر كنم. البته اين دو مادر جوان جزء كسانى كه براى تحقيق خود با آنها
مصاحبه كرده بودم، نيستند.
اولين بار كه با لسلى[1] آشنا شدم
تصميم داشت وقتى نوزادش هشت ماهه شد، سركار برگردد. امّا او كه احساس ناخوشايندى
از اين كار داشت، بعداً به اين نتيجه رسيد كه بايد در خانه بماند. ماهها بعد به من
گفت: «حالا درباره نوزادم احساس آرامش مىكنم. قبلًا كه مىخواستم سركار برگردم
فكر مىكردم بايد همه وظايف مادرانه خود را در هشت ماه اول انجام دهم. ناآرام و
عصبى شده بودم. وقتى حال نوزادم خوب نبود، خود را مادر بدى مىدانستم. امّا وقتى
تصميم گرفتم در خانه بمانم، هرگاه حال پسرم خوب نبود مىگفتم: «حالش موقتاً بد
است. هميشه كه اين طور نخواهد بود؛» مادرانى كه مانند لسلى تنها چند هفته يا چند
ماه پس از تولد نوزادانشان سركارشان باز مىگردند، فشار درونى شديدى را متحمل
مىشوند چون مىخواهند همه وظايف مادرى خود را به صورت فشرده در اين چند ماه (يا
در «ساعات پر كيفيت» آخر روز) ايفا كنند و يا ممكن است آنها خود را از نوزادانشان
دور كنند و لذت آن ماههاى اوليه را نچشند.
يك روز در تابستان گذشته در حاليكه در راهروى بيمارستان ايستاده بودم
و منتظر رفتن به داخل اتاق بودم تا با يك مادر مصاحبه كنم، صداى زن ديگرى را در
همان اتاق شنيدم كه پشت تلفن بر سر زيردست خود در