نام کتاب : چرا دين؟ چرا اسلام؟ چرا تشيع؟ نویسنده : شاكريان، حميدرضا جلد : 1 صفحه : 150
اكنون ديدگاه برخى از انديشمندان نامدار
اهلسنت را در اين باره تقديم مىداريم:
قاضىالقضات ابويعلى (متوفى 458) مىنويسد: «امامت، با اعمال زور و
قدرت نيز حاصل مىشود و نياز به گزينش و عقد ندارد؛ بنابراين، هركس به زور شمشير،
پيروزى به دست آورد و بر مسند حكومت و خلافت نشست و «اميرالمؤمنين» خوانده شد،
هركسى كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، جايز نيست. شبى را به روز آورد و چنين
مردى را پيشوا و امام خود نداند؛ خواه چنين كسى، صالح و نيكوكار باشد و يا فاسق و
تبهكار؛ زيرا او اميرالمؤمنين و فرمانش بر همگان، نافذ است»[1].
او درباره پيشواى ديگرى كه براى به دست آوردن قدرت و بيرون آوردن
زمام حكومت از دست وى مىجنگد و هر كدام سپاه و ياورى براى خود دارد، مىنويسد:
«نماز جمعه و خطبه آن، به نام مرد پيروز خوانده مىشود [زيرا] عبداللَّهبن عمر،
هنگام حرّه با مردم مدينه نماز جماعت مىگذاشت و مىگفت:
«نحن مع من غلب»[2]؛ «ما با كسى هستيم كه پيروز شود».
امام الحرمين جوينى (متوفى 478 ه. ق) از دانشمندان بزرگ اشاعره بر آن
است كه: «در عقد امامت، اتفاق آرا شرط نيست، بلكه بدون آن نيز امامت شكل مىگيرد،
زيرا ابوبكر به امامت رسيد، آن هم پيش از اينكه خبر به امامت رسيدنش به گوش ديگر
صحابه و اطراف كشور اسلامى برسد. بنابراين در تشكيل امامت هماهنگى و اجماع امت،
شرط نيست و چون اجماع امت،