responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على    جلد : 1  صفحه : 85

عين قبول مدعاى حكماست. حكما خود گفته‌اند كه ممتنع بودن انقسام به واسطه يك امر عارضى از محل بحث خارج است، كما اينكه آنچه امروز هم ثابت شده اين است كه علت عدم التحام و اتصال ذرات، خصوصياتى است در ذرات، كه از نظر فلاسفه بايد آنها را خصوصيات نوعى وناشى از صور نوعيه دانست.[1]

اتفاق‌

در ادبيات فارسى سخن از «بخت» بسيار آمده است (خوش بختى، بدبختى) و در شعر مثنوى هم آمده كه: راست گفت آنكس كه گفت: «تو بخواب، بگذار بختت بيدار باشد».

خودش هم بخوابد او كارش را مى‌كند و اگر بخت انسان خواب باشد يا بخت بد داشته باشد ولو خودش بيدار باشد كارى نمى‌كند و كارى از او بر نمى‌آيد؛ يعنى بخت را به عنوان يك علت فاعلى طرح مى‌كنند و داخل درباب علت فاعلى مى‌شود.

نظر به اينكه معمولًا «بخت» در همان مواردى گفته مى‌شود كه علل تصادفى و اتفاقى كارگر است، از اين جهت بحث بخت و اتفاق در يك جا ذكر مى‌شود؛ منتها اگر موردى بيشتر به نفع شخص باشد از آن تعبير به «بخت» مى‌كنند، «بخت خوب» و اگر به ضرر شخص باشد به «بخت بد» تعبير مى‌كنند.

ولى «اتفاق» موردا اعم از «بخت» است. بخت اختصاص به انسان دارد و حداكثر در مورد حيوان هم ممكن است گفته شود (حيوانات خوش بخت و حيوانات بدبخت) ولى قدر مسلم اين است كه در غير مورد جاندار، «بخت» را اطلاق نمى‌كنند. اما «اتفاق» در مورد كل عالم است مثلًا مى‌گويند عالم بر اساس اتفاق بوده.

فرض كنيد شما يك نفر را مى‌بينيد كه مى‌خواهد چاه براى خانه‌اش بكند و منتهى به يك گنج مى‌شود. مى‌گويد چاه خانه‌ام را مى‌كندم اتفاقا به يك گنج رسيدم. ديگرى چاه خانه‌اش را مى‌كند، مى‌لغزد و مى‌افتد و پايش مى‌شكند، بعد مى‌رود بيمارستان، مدتى بسترى مى‌شود.

مى‌گويد مشغول كندن چاه بودم، اتفاقا پايم لغزيد، افتادم توى چاه، پايم شكست.


[1] - مجموعه آثار، ج 5، صص 561- 564.

نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على    جلد : 1  صفحه : 85
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست