جواب اين است كه اولًا اين دليل كه مى‌گويد ارث سبب مى‌شود كه ثروت در نسلهاى متوالى متمركز گردد ضداستدلال دوم است كه مى‌گفت لازمه ارث فاسد شدن و تنبل شدن نسل است ثانيا در اسلام مالياتهايى بنام زكوة و خمس وضع شده كه خود به خود فواصل طبقاتى را كم مى‌كند.

ثالثا ارث اسلامى‌تقسيم و كوچك كردن مال است برخلاف ارث مسيحى كه در اختيار مورث است.

رابعا اصل ديگرى در اسلام است كه به حكومت شرعى و قانونى حق مى‌دهد مالياتهايى طبق مصالح اجتماع عنداللزوم به خاطر مصالح اجتماع مثل اينكه حاجت خاص اجتماعى پديد آمده و يا به خاطر حفظ تعادل اجتماع وضع كند.

مالياتهاى اسلامى منحصر به زكوة و خمس نيست. زكوة و خمس مالياتهايى است كه براى هميشه در حد و نصاب و در آمد مسلمين وضع شده و براى هميشه ثابت است، يك سلسله مالياتهاى موقت است كه در اختيار حكام است.

از اين جهت مانند مجازاتهايى است كه بعضى از آنها از طرف اسلام تعيين و تحديد شده چون قابل تحديد بوده، مثل حدّ زنا، سرقت، قتل، محارب. ساير مجازاتها بنام تعزير در اختيار حكومت است.

در باب ارث يك مسأله ديگر كه هست، ارث مناصب است در دوران قديم مناصب به ارث مى‌رسيد، پسر يك سرهنگ از دوران شيرخوارگى سرهنگ بود، مادرش در حالى كه بچه در رحم بوده اشاره بر شكم خود مى‌كرد و مى‌گفت به جان سرهنگ، مساجد و معابد براى پيشنمازها ارثى بود، (داستان اجازه مدرسه فاضل خان) رياست قبائل ارثى بود، در ميان عرب اين خصوصيت فوق العاده حاكم بود، در اسلام حتى امامت موروثى نيست، جعلى است ولى به جعل‌الهى، خلافت احتياج به بيعت دارد.[1]

[1] - مبانى اقتصاد اسلامى، صص 277- 290.