نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 482
مىگويند اگر آدميان به ارث گذاردن هم علاقه
نداشتند باز بسيارى از آنها در نتيجه عادت، ذوق، يا جاه طلبى به كارخود ادامه
مىدهند.»
سوسياليستها گذشته از اينكه ادله طرفداران ارث را رد مىكنند ادله
جداگانهاى نيز بر بطلان ارث ذكر مىكنند، از قبيل قطع رابطه كار و مالكيت، فساد
اخلاق و عاطل و باطل ماندن وارث، مقدمه شدن براى اينكه بعد از چند نسل ثروتها در
نقطه خاصى متمركز شود و بىعدالتى (عدم مساوات و اختلاف طبقاتى) به وجود بيايد.
البته ما بعدا راجع به اين سه دليل سوسياليستها بحث خواهيم كرد،
اكنون به سه دليل طرفداران ارث با توجه به نظر مخالف سوسياليستها مىپردازيم.
مقدمةةة بايد بگوئيم مثل اين است كه ارث در ميان غربيها تابع وصيت و
داخل در باب وصيت است، در صورتى كه مىدانيم، ارث در اسلام غيراز وصيت است، وصيت
حق مالك است وارث حكم فرضى الهى خارج از اختيار مورث. در غرب يك شخص مىتواند تمام
دارائى خود را به شخص دلخواه خود، حتى به سگ يا گربه عزيز خود به عنوان ارث منتقل
كند، اما در اسلام اين چنين آزادى وجود ندارد و ثروت خواهناخواه به نسبتهاى معين
ميان فرزندان و پدر و مادر و همسر تقسيم و تجزيه مىشود.
اما راجع به دليل اول: سخن طرفداران ارث مبنى بر اينكه نتيجه منطقى
مالكيت، حق ارث گذاشتن است درست نيست مدعاى سوسياليستها در اينكه جامعه هم ذىحق
است درست است، ولى دليل سوسياليستها و هم چنين اسنتناج آنها صحيح نيست، آنها
مىگويند به اين دليل است كه در اجتماع زندگى كرده و از زحمات ديگران، گذشتگان و
حاضرين، استفاده كرده تا توانسته است اين ثروت را توليد كند و جامعه در زمان حيات
شخص فقط از حق خود صرف نظر مىكند نه در بعد از فوت او.
اين ايراد درست نيست، زيرا هر چند افراد از حمايت يكديگر برخوردارند
ولى اين حمايت متقابل است، و فرض اين است كه مالكيت فردى را پذيرفتهايم، اگر اين
حمايت متقابل را سبب مالكيت اشتراكى بدانيم كه موضوعى براى ارث نيست ولى اگر
مالكيت فردى را براى خود شخص پذيرفتيم قهرا براى او اولويت تصرف و اختياراتى
قائلهستيم، در اين صورت بايد گفت چه دليلى است كه اين اختيارات محدود به زمان
حيات است.
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 482