نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 479
انتقال از جزئى به جزئى ديگر است بيشتر صرف
نظر مىكند و به (قياس) كه از احكام كلى و ضرورى و دائمى سرچشمه مىگيرد و به
عبارت ديگر ذهن در آغاز قدرت تميز منطقى ندارد و احكامى كه صادر مىكند هم جزئى
است و هم سطحى و لهذا در مطلق مواردى كه بين دو معنى (تداعى) بر قرار شد ذهن سبقت
مىجويد و حكم مىكند ولى همين كه عاقله نيرومند و ذهن با واجد شدن اصول كلى
بديهيات اوليه قوى و غنى شد احكام خود را طبق اصولى صادر مىكند كه جنبه منطقى
داشته باشد و با واقع و نفسالامر مطابقت كند و لهذا ذهن پس از آنكه از اصول عقلى
قوى شد از سبق ذهنهايى كه به واسطه تداعى معانى در ذهن انسان عامى و كودك و حيوان
صورت مىگيرد كه گاهى با واقع مطابقت دارد و گاهى ندارد- و غالبا مطابقت ندارد-
جلوگيرى مىكند.
اساس نظريه استوارت ميل كه در ضمنگفتار فليسين شاله بدان اشاره شده
اين است كه مبناى اصلى عمل ذهن در تفكر و استدلال نه انتقال از كلى به جزئى است
(قياس) و نه انتقال به وسيله (تداعى معانى) صورت مىگيرد و شايد اولين كسى كه اين
عقيده را اظهار كرده هيوم (1776- 1711) است.
ولى از آنچه در بالا گذشت معلوم شد كه اولًا (حكم) غير از تداعى
معانى است و علل و مبادى حكم نيز غير از علل و مبادى تداعى معانى است و ثانيا
تداعى معانى گاهى مبنا و علت سبق ذهن در حكمى واقع مىشود ولى اين سبق ذهنها ارزش
منطقى و نفسالامرى ندارد و بيشتر براى اذهان بسيطه مثل انسان عامى و كودك و حيوان
دست مىدهد و هر اندازه ذهن داراى اصول عقلانى و منطق صحيح و قدرت پيش بينىهاى
مطابق با واقع شود بيشتر جلو سبق ذهنهاى مبتنى بر تداعى معانى را مىگيرد. پس
مبناى اصلى انتقالات علمى و صحيح بشر (تداعى معانى) نيست و بالنتيجه اصل در
استدلالات منطقى (تمثيل) نيست.
معلوم نيست چرا فليسين شاله و ساير طرفداران فلسفه تجربى از (لزوم
دور) پرهيز دارند؟
و چه چيزى موجب شده است كه آنان دور را باطل و ممتنع بشناسند؟ آيا
بطلان دور را نيز از راه استقراء توجيه مىكنند؟! استقراء و مشاهده و آزمايش فقط
درباره امور عينى، معقول است اما معدومات و ممتنعات كه قابل مشاهده و آزمايش عملى
نيست.[1]