نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 472
اين نظريه اگوست كنت و فليسين شاله و عدهاى
ديگر در باب شناخت- كه شناخت حقيقى چيست- شبيه نظريه علماى مصوبه از اهل تسنن است.
همان طور كه نظريه اين گروه از علماى اهل تسنن در آنجا به نظر ما نظر درستى نيست-
و واقعا هم درست نيست- نظر فليسين شاله نيز در اينجا درست نيست. ممكن است بپرسيد
كه به چه دليل مىگوييد نظريه فليسين شاله درست نيست؟ شايد حقيقت، دو هزار سال اين
باشد كه خورشيد دور زمين مىچرخيد، و اكنون هم سيصد سال است كه مسأله حقوق است و
تابع خواسته مردم است. خواسته مردم از يك حقيقت بيرونى حكايت نمىكند، لذا عوض شدن
آن مانعى ندارد، ولى انديشه از يك واقعيت بيرونى حكايت مىكند. اساسا اينكه انسان
رئاليست است به اين دليل است كه انديشهاش حكايتگر واقع است. بنابراين باز بايد
دنبال حقيقت و واقع برويم. پس اين تعريف غلط است.[1]
چرا علوم تجربى يقينى نيست؟
علت يقينى نبودن علومى كه صرفا مستند به تجربه هستند اين است كه
فرضياتى كه در علوم ساخته مىشود دليل و گواهى غير از انطباق با عمل و نتيجه عملى
دادن ندارد و نتيجه عملى دادن دليل بر صحت يك فرضيه و مطابقت آن با واقع نمىشود
زيرا ممكن است يك فرضيه صد در صد غلط باشد ولى در عين حال بتوان از آن عملا نتيجه
گرفت چنانكه هيئت بطلميوس كه زمين را مركز عالم و افلاك و خورشيد و همه ستارگان را
متحرك به دور زمين مىدانست غلط بود ولى در عين حال از همين فرضيه غلط درباره خسوف
و كسوف و غيره نتيجه عملى مىگرفتند. طب قديم كه بر اساس طبايع چهارگانه (حرارت،
برودت، رطوبت، يبوست) قضاوت مىكرد غلط بود ولى در عين حال عملا صدها هزار مريض را
معالجه كرده است.
ممكن است اين پرسش براى بعضى پيش آيد كه چگونه ممكن است يك غلط و
موهوم نتيجه صحيح و موجود بدهد؟
پاسخ اين سوال اين است كه گاهى دو چيز يا بيشتر يك خاصيت دارند و به
يك نحو نتيجه مىدهند. حالا اگر در موردى يكى از آن دو چيز وجود داشت و ما آن
ديگرى را كه موجود نيست فرض كرديم و روى او حساب كرديم قهرا چون حساب هر دو به يك
نتيجه مىرسد