نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 459
اخلاق اسلامى و رشد طبيعى
اينكه مىگويند استعدادهاى طبيعى را بايد پروراند و نبايد از آن
جلوگيرى كرد، مورد قبول ما است. اگر ديگران فقط از راه آثار نيكى در پرورش
استعدادها و آثار سوئى كه در منع و جلوگيرى از پرورش آنها ديدهاند به لزوم اين
كار توصيه مىكنند ما علاوه بر اين راه از راه ديگر كه به اصطلاح برهان لمّى است
بر اين مدعا استدلال مىكنيم.
ما مىگوييم خداوند نه عضوى از اعضاء جسمانى را بيهوده آفريدهاست و
نه استعدادى از استعدادهاىروحى را و همان طورى كه همه اعضاى بدن را بايد حفظ كرد
و به آنها غذاىلازم رساند، استعدادهاىروحى را نيز بايد ضبط كرد و بهآنها
غذاىكافى داد تا سبب رشد آنهاشود.
پس در اثر لزوم پروراندن استعدادها به طور كلى جاى ترديد نيست، بلكه
مفهوم لغتتربيت كه از قديم براى اين مقصود انتخاب شده است همين معنى را مىرساند،
لغت تربيت مفهومى جز پروراندن ندارد. عليهذا بحث در اين نيست كه آيا بايد
استعدادها را پرورش داد يا نه؟
بحث در اين است كه راه صحيح پرورش طبيعى استعدادهاى بشر كه به هيچ
نوع آشفتگى و بى نظمى و اختلال منجر نشود چيست؟ به نظر ما رشد طبيعى استعدادها و
از آن جمله استعداد جنسى تنها با رعايت مقررات اسلامى ميسر است و انحراف از آن سبب
آشفتگى و بىنظمى و حتى سركوبى و زخمخوردگى اين استعداد مىگردد.
كشتن نفس
اسلام نمىگويد طبيعت نفسانى و استعداد فطرى طبيعى را بايد نابود
ساخت، اسلام مىگويد: (نفساماره) را بايد نابود كرد، همچنان كه گفتيم، نفساماره
نماينده اختلال و به هم خوردگى و نوع طغيان و سركشى است كه در ضمير انسان به علل
خاصى رخ مىدهد، كشتن نفساماره معنى خاموشكردن و فرو نشاندن فتنه و طغيان را در
زمينه قوا و استعدادهاى نفسانى مىدهد، فرق است ميان خاموش كردن فتنه و ميان
نابودنكردن قوائى كه سبب فتنه مىگردند، خاموش كردن فتنه چه در فتنههاى اجتماعى
و چه در فتنههاى روانى مستلزم نابودكردن افراد و قوائى كه سبب آشوب و فتنه
شدهاند نيست، بلكه بايد آنكه فتنه كردهاست ازبين برده شود.[1]