نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 449
ما فعلًا وارد اين بحث نمىشويم كه آيا
احساساتى از قبيل حيا و غيره كه امروز اخلاق جنسى ناميده مىشوند ريشه فطرى و
طبيعى دارد يا ندارد، زيرا اين بحث دامنه درازى دارد همين قدر مىگوييم اين توهم
پيش نيايد كه واقعا علوم به اينجا رسيده كه ريشه اين مسائل را به دست آورده است
آنچه در اين زمينه گفته شده جز يك عده فرضها، و تخمينها نيست، و خود فرض كنندهها
به هيچ وجه وحدتنظر ندارند؛ مثلًا فرويد منشأ پيدايش حيا را چيزى مىداند راسل
چيز ديگر، ويل دورانت چيز ديگر، كه براى پرهيز از اطاله از ذكر آنها خوددارى
مىكنيم. علت اصلى تمايل اين افراد به غيرطبيعى بودن اين احساسات عدم موفقيت براى
توجيه صحيح اين احساسات است.
ما فرض مىكنيم اين احساسات هيچگونه وسيله طبيعى ندارد، و مىخواهيم
مانند هر امر قراردادى ديگر بر مبناى مصالح فرد و اجتماع و سعادت بشريت براى اينها
تصميم بگيريم، ببنيم منطق و تعقل به ما چه مىگويد؟ آيا منطق و تعقل ايجاب مىكند
براى باز يافتن كامل سلامت روان و براى رسيدن اجتماع به حداكثر مسرّت و سعادت تمام
قيود و حدود و ممنوعيتهاى اجتماعى را بشكنيم يا خير؟ مقتضاى منطق و تعقل اين است
كه با سنن و خرافاتى مبتنى بر پليدى علاقه جنسى مبارزه كنيم و در عين حال موجبات
طغيان و عصيان و ناراحتى غريزه را به نام آزادى و پرورش آزادانه فراهم نكنيم.
طرفداران اخلاق جنسى نوين نظرات خود را بر سه اصل مبتنى كردهاند:
1. آزادى هر كسى تا آنجا كه مخل به آزادى ديگران نباشد بايد محفوظ
بماند.
2. سعادت بشر در گرو پرورش تمام استعدادهائى است كه در وجود وى نهاده
شده است، خود پرستى و بيمارىهاى ناشى از آن مربوط به آشفتگى غرائز ست.
آشفتگى غرائز از آنجا ناشى مىشود كه ميان غرائز تبعيض شود، بعضى
ارضاء و اشباع و بعضى ديگر همچنان ارضاء نشده باقى بمانند.
علىهذا براى اينكه انسان به سعادت زندگى نائل آيد بايد تمام
استعدادهاى او را متساويا پرورش و توسعه داد.
3. رغبت بشر به يك چيز در اثر اقناع و اشباع كاهش مىيابد و در اثر
امساك و منع، فزونى مىگيرد براى اينكه بشر را از توجه دائم به امور جنسى و عوارض
ناشى از آن منصرف كنيم
نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 449