سخنان دوركهايم در زمينه منشأ پيدايش مذهب فعلا جزء مشهورترين سخنان
جهان است.
تا آنجا كه ما با نظريات دوركهايم آشنايى داريم، دوركهايم فردى است
كه اصالهالاجتماعى مىانديشد، يعنى براى جامعه اصالت قائل است وبراى فرد در واقع
اصالتى قائل نيست، به اين معنا كه او معتقد است جامعه يك تركيب حقيقى از افراد است
نه يك تركيب اعتبارى.
ما مركّبهاى اعتبارى داريم و مركّبهاى حقيقى. مركّب اعتبارى يعنى
مجموع اشيائى كه يك نوع همبستگى ميانشان هست بدون آنكه شخصيت خود را از دست داده
باشند وشخصيتشان در شخصيت «كل» مستحيل شده باشد. مثلًا ما مجموع درختهايى راكه در
يك محوطه هست «باغ» مىناميم؛ يك درخت را «باغ» نمىگوييم، اين مجموع را «باغ»
مىگوييم، ولى اين مجموعه به نام «باغ» هر جزء آن شخصيت مستقلى دارد؛ اين درخت
شخصيتش مستقل است، آن درخت هم شخصيتش مستقل است؛ اين درخت اگر در اين باغ هم نبود
باز همين درخت بود، اگر تنها خودش هم مىبود باز خودش همين بود كه هست؛ اگر هم [در
اثر بودن در اين باغ] تغييرى درآن باشد خيلى سطحى است وعمقى نيست؛ مثلًا يك درخت
آلبالو در اين باغ شخصيتش در اين مجموع حل نشده و باقى است به طورى كه اگر تمام
اين درختها هم نبودند وتنها اين درخت آلبالو بود باز خودش همين جور بود كه اكنون
هست، و همچنين درختان ديگر. اينها را ما مىگوييم «مركبهاى اعتبارى»