نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 137
است[1]
ولى آقاى دكتر مهدوى معتقدند اين نامه مستقل است و جزء مباحثات نيست.[2]
حكماى اسلامى با آنكه در حدوث نفس بر روش ارسطو رفتند نه بر روش
افلاطون، در بقاى نفس بر روش افلاطون رفتند و براهين زيادى بر تجرد نفس اقامه
كردند كه برخى از آنها ابتكار خودشان است و برخى ديگر تكميل و اصلاح برهانى است كه
قبلا اقامه شده است.
ملاصدرا در اسفار رسالهاى از بوعلى نقل مىكند به نام (الحجج
العشر)، در آنجا بوعلى ده برهان بر تجرد نفس اقامه كرده است. بوعلى در طبيعيات
شفا، كتاب النفس، هشت برهان اقامه مىكند. خود صدرا در اسفار يازده برهان اقامه
مىكند و با توجه به برخى براهين كه در كتب ديگر نظير مبدأ و معاد آورده است كه در
اسفار نيست (آن چنان كه من در گذشته مقايسه به عمل آوردم) چهارده برهان مىشود.
البته اين براهين از نظر ضعف و قوت در يك درجه نيستند. بوعلى در شفا
بعضى را تحت عنوان مؤيّد ذكر مىكند نه دليل. يكى از آن براهين كه تفصيل و شاخ و
برگ زياد يافته برهانى است كه در اين سوال به آن اشاره شده است. اين برهان هم چنان
كه اشاره كرديم از راه قسمت پذيرى جسم و قسمت ناپذيرى صور معقوله به صورت قياس شكل
دوم اقامه شده است.
نكته شايان ذكر اين است كه سوالكننده ضمن طرح سوال مىگويد: «پس
برهانى كه در كتاب النفس از راه عدم انقسام صور معقوله بر تجرد نفس اقامه شده است
تمام نيست».
ظاهر اين عبارت اين است كه اين برهان در كتابالنفس ارسطو آمده است،
زيرا در آن عصر كتابالنفس مطلق، كتابالنفس ارسطو بوده است. اينجا طبعا اين پرسش
پيش مىآيد كه اگر در كتاب النفس ارسطو اين برهان بدين صراحت ذكر شده باشد ديگر
ترديدى باقى نمىماند كه ارسطو قائل به تجرد و بقاى نفس بوده است.
اين بنده چون كتابالنفس ارسطو را در اختيار ندارم به كتابالنفس
اسحاق بن حنين و تلخيص كتابالنفس ابن رشد كه هر دو بازگو كننده كتابالنفس ارسطو
هستند مراجعه كردم و چيزى كه صريح بر اين مدعا باشد نيافتم. همچنين به ترجمهاى از
كتابالنفس ارسطو از يك متن فرانسوى كه اخيرا در ايران به وسيله آقاى على مراد
داوودى به فارسى ترجمه شده است نيز مراجعه كردم و چيزى كه بتوان مطمئن شد نيافتم.