نام کتاب : تفكر فلسفى غرب (از منظر استاد شهيد مرتضى مطهرى) نویسنده : دژاكام، على جلد : 1 صفحه : 121
افلاطون روى همين جهت كه زن را از مرد
ضعيفتر مىداند، خدا را شكر مىكند كه مرد آفريده شده نه زن. مىگويد: «خدا را شكر
مىكنم كه يونانى زائيده شدم نه غير يونانى، آزاد به دنيا آمدم نه برده، مرد
آفريده شدم نه زن».
ديگر اينكه افلاطون آنچه در موضوع بهبود نسل، پرورش متساوى
استعدادهاى زن و مرد، اشتراكيت زن و مرد و غيره گفته همه مربوط است به طبقه حاكمه،
يعنى فيلسوفان حاكم و حاكمان فيلسوف كه وى آنها را منحصرا شايسته حكومت مىداند.
چنانكه مىدانيم افلاطون در روش سياسى مخالف دموكراسى و طرفدار اريستوكراسى است.
آنچه افلاطون در زمينههاى بالا گفته مربوط است به طبقه آريستوكرات و در غير طبقه
اريستوكرات طور ديگرى نظر مىدهد.[1]
اشتراكيت زن و مرد
اشتراكيت جنسى و از ميان رفتن اختصاص از دو طرف كه نه زن به مرد
معينى اختصاص داشته باشد و نه مرد به زن معينى، از طرف افلاطون پيشنهاد شد، منتها
در شعاع طبقه حاكمه يعنى طبقه حاكمان فيلسوف و فيلسوفان حاكم به اصطلاح افلاطون، اين
پيشنهاد نه تنها مورد پذيرش ديگران واقع نشده بلكه خود نيز از عقيده خود عدول كرد.
چند زنى براى يك مرد مىتوانسته امتيازى شمرده شود، اما چند شوهرى
هيچ وقت براى زن امتيازى نبوده و نخواهد بود. علت اين تفاوت اين است كه مرد طالب
شخص زن است و زن طالب قلب مرد و فداكارىهاى او. براى مرد مادامىكه شخص زن را در
اختيار دارد اهميتى ندارد كه قلب زن را از دست بدهد. از اين رو مرد اهميتى
نمىداده كه در چند زنى قلب و عواطف زن را از دست مىدهد. ولى براى زن قلب و عواطف
مرد اصالت دارد. اگر آن را از دست بدهد همه چيز را از دست داده است.
به عبارت ديگر در امر زناشويى دو عنصر دخالت دارد: يكى مادى و ديگر
معنوى. عنصر مادى زناشويى جنبههاى جنسى آن است كه در جوانى در منتهاى اوج و غليان
است و تدريجا رو به كاهش و آرامش مىرود. جنبه معنوى آن عواطف رقيق و صميمانهايست
كه ميان آنها