اولا: اين كه گويند: تكليف منوط به تميز بود، بايد دانست كه مهلت آن
مدتها پيش و درست در عام الخندق (سال چهارم يا پنجم هجرى) در مسأله پذيرش پسر عمر
در جنگ به پايان رسيد و از آن زمان، تكليف مشروط به سن شد.[1]
ثانيا: بر فرض كه در آن موقع تكليف منوط به تميز بوده باشد، اين سؤال
مطرح است كه چرا اين مسأله از ميان تمام مردم به حسنين عليهما السّلام اختصاص
يافت؟ آيا معقول است كه بگوييم: در آنجا كسى مميز نبود؟ حتى در سن دوازده يا سيزده
سالگى و امثال اينها؟ بدون شك اين جريان بيانگر امتيازى خاص براى حسنين عليهما
السّلام است كه احدى از خلق خدا در آن شريك نيست، همانطور كه شيخ مفيد (ره) و
مأمون گفتهاند.
ثالثا: در بسيارى از اوقات، صرف تكليف و تميز كافى نيست، زيرا طبيعت
مسئوليت مورد نظر اقتضا مىكند كه بايد در شخصى كه بدين منظور آماده مىشود،
توانايىها، ملكات و امكانات ايمانى و فكرى معينى وجود داشته باشد، و مورد بيعت رضوان
نيز از اين قبيل موارد است.
آنچه اين مطلب را روشن مىكند، اين است كه مىبينيم بسيارى از كسانى
كه آمادگى خود را براى پذيرش اين مسئوليتها اعلام كردند و بيعت آنان پذيرفته شد-
چنان كه در بيعت با امير المؤمنين عليه السّلام در روز غدير و آنگاه كه خليفه شد
و ...
وضع بدين منوال بود- به بيعت خود وفا نكردند و روشن گرديد كه آنها
توانايىهايى را كه مىبايست در فردى كه تعهدى بدو سپرده مىشود و يا مسئوليتهاى
بزرگى را در ارتباط با رسالت و دين بر عهده مىگيرد، به وفور يافت شود دارا
نبودند.