به طور محقق، مثل عيسى نزد خدا نظير مثل آدم است كه خدا او را از خاك
خلق كرد و سپس فرمان داد: باش! و او وجود يافت. حق همهاش از ناحيه پروردگار توست،
پس مبادا از دودلان مردد باشى؛ پس هر كس با تو درباره بندگى و رسالت عيسى مجادله
كرد، بعد از اين كه از مطلب آگاه شدى، به ايشان بگو: بياييد ما فرزندان خود و شما
فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما نفس خود را و شما نفس خود
را بخوانيم و سپس مباهله كنيم و دورى از رحمت خدا را براى دروغگويان درخواست
كنيم.»
وقتى برگشتند، رؤساى نجران (سيد و عاقب و اهتم) گفتند: اگر قومش را
براى مباهله ما بياورد، مباهله مىكنيم، چون مىفهميم كه او پيغمبر نيست، و اگر با
نزديكانش بيايد، مباهله نمىكنيم، چون هيچ كس عليه زن و بچّه خود اقدامى نمىكند،
مگر اين كه در ادعايش صادق باشد.
در روز مقرر، پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله با على و فاطمه و حسنين
عليهم السّلام براى مباهله بيرون آمد. نصارا از مردم پرسيدند: اينان چه كسانى
هستند؟ گفتند: اين مرد، پسر عمو و وصى و داماد او، على بن ابى طالب است، و اين زن،
دختر او فاطمه، و اين دو كودك، پسرانش حسن و حسين هستند. نصارا سخت دچار وحشت شدند
و به رسول خدا عرضه داشتند: ما حاضريم تو را راضى كنيم، ما را از مباهله معاف دار!
رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله با اينان به جزيه مصالحه كرد و نصارا به ديار خود
برگشتند.
اين، خلاصهاى بود از آنچه در تفسير قمى آمده است.
در بعضى از متون آمده: نصارا به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله گفتند:
چرا با اصحاب بزرگوار و