حسين را فرستاد. عثمان به او گفت: اى
برادرزاده! آيا مىتوانى از من در مقابل مردم دفاع كنى؟ حسين گفت: خير. عثمان گفت:
پس به پدرت بگو كه نزد من آيد. حسن به نزد پدر آمد و سفارش عثمان را به او رساند.
على برخاست تا نزد عثمان رود، پسرش محمّد بن حنفيه به سويش شتافت و مانع رفتن پدر
شد ... در همين اثنا فرياد برآمد كه عثمان كشته شد.»[1]
6. ابو مخنف گويد:
«مروان حكم نگاهى به حسين بن على كرده و گفت: چه چيز تو را به اينجا
آورده است؟ حسين گفت: وفاى به عهد و بيعتى كه با خليفه دارم. گفت: از نزد ما برو!
پدرت مردم را عليه ما جمع كرده و تو در اينجا با ما هستى؟ برو كه ميل به جنگ ندارم
و بدان امر نمىكنم.»[2]
آنچه گذشت، بيان مىكند كه عثمان يارى حسن يا حسنين عليهما السّلام
را نپذيرفت و آن دو در جنگ، عليه انقلابيان شركت نكردند. شايد اين عمل بارها تكرار
شد و حضرت خود را براى دفاع از عثمان بر او عرضه كرد، اما هر دفعه عثمان او را رد
كرد. همين موجب شك و ترديد در روايتى است كه مىگويد: امام حسن عليه السّلام در
اين قضيه مجروح شد. همچنين عدم صحت روايتى را مىرساند كه برخورد امام على عليه
السّلام را با حسنين عليهما السّلام بيان مىكرد و ما آن را مردود و نادرست
خوانديم.
ممكن است امام حسن عليه السّلام به خاطر احترام خاصى كه در ميان
ديگران داشت و بدون اين كه در جنگ دخالتى داشته باشد، براى نجات برخى از افراد، به
آنها كمك كرده باشد. در سخنانى كه بين حضرت و مروان حكم رد و بدل شد،