عثمان را به راه راست نصيحت كند، تا جايى كه
عثمان بر حضرت تنگ گرفت و امر كرد كه مدينه را به قصد ينبع ترك گويد.[1]
عثمان رو به امام حسن عليه السّلام كرد و گفت كه ميل ندارد به نصايح
پدرش گوش فرا دهد، زيرا:
«هر موقع كه مردم از دست عثمان به على عليه السّلام شكايت مىبردند،
حضرت، فرزندش حسن عليه السّلام را به نزد او مىفرستاد. وقتى كه اين فرستادنها
زياد شد، عثمان گفت: پدرت گمان مىكند كه آنچه او مىداند، احدى نمىداند. ما به
آنچه مىكنيم از او آگاهتر هستيم؛ پس ديگر مزاحم ما نشود. از آن موقع به بعد، ديگر
على عليه السّلام فرزندش را براى كارى نزد عثمان نفرستاد.»[2]
بدين ترتيب روشن مىشود كه يارى عثمان از سوى حسنين عليهما السّلام
كه به اشارت و فرمان پدرشان صورت گرفت، كاملا با خط آنان كه همان خط اسلام ناب و
اسلام صحيح بود، منسجم و هماهنگ است و در شمار قربانىهاى فراوانى است كه در راه
دين خدا و به منظور اعتلاى كلمه حق تقديم كردند و خود دليل واضحى است بر دورانديشى
و عمق تفكرشان.
[1] - نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 261؛ بهج الصباغه، ج 6،
ص 79 از طبرى؛ مصادر نهج البلاغه، ج 3، ص 189 از منابع مختلف؛ الغدير، ج 9، ص 60-
69 از منابع ديگر.
[2] - الغدير، ج 9، ص 71، نقل از: عقد الفريد، ج 2، ص
274 و از الامامة و السياسة، ج 1، ص 30.