لو لا انّه ينبغى للمودّع أن يسكت، و للمشيّع أن ينصرف، لقصر الكلام،
و ان طال الأسف و قد أتى من القوم اليك ما ترى، فضع عنك الدنيا بتذكّر فراغها، و
شدّة ما اشتدّ منها برجاء ما بعدها، و اصبر حتّى تلقى نبيك صلّى اللّه عليه و آله
و هو عنك راض؛[1]
اى عمو جان! از آن جايى كه براى وداعكننده شايسته است كه سكوت كند و
بدرقهكننده خوب است كه بازگردد سخن كوتاه خواهد بود، اگر چه تأسف طولانى و دراز
است. اين مردم با تو كردند آنچه كه خود مشاهده مىكنى، پس دنيا را با يادآورى
جدايى از آن، از خود واگذار، و سختى دشوارىها و ناكامىهاى آن را به اميد روزهاى
پس از آن، بر خود هموار كن، و شكيبايى و صبر پيشه كن تا اين كه پيامبر خدا صلّى
اللّه عليه و آله را در حالى ديدار كنى كه وى از تو خشنود و راضى باشد.»
[1] - شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 8، ص 253؛
الغدير، ج 8، ص 301، نقل از: شرح نهج البلاغه و وافى، ج 3، ص 107 و بحار الانوار،
ج 22، ص 412 و 436؛ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 172؛ ر. ك: