سيرهنويسان و تاريخنگاران معمولا در كتابهاى خود به نقل حوادث و
تاريخ وقايع و زندگى بزرگان و اقوام بسنده كردهاند و كمتر مايل بودند به تجزيه و
تحليل آن بپردازند، و به جرأت مىتوان گفت كه اصولا به اين مسأله توجّهى
نداشتهاند، مگر عدهاى انگشت شمار كه در لابهلاى بحثهاى خويش گاهوبيگاه بدان
پرداخته و از بعد ديگرى به مسأله نگريستهاند.
مشهور آن است كه اولين سيره رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله را
محمّد بن اسحاق (م 150 ه. ق.) از نسل سوم تدوين كنندگان مغازى و سير در مدينه،
نوشت و پس از او عبد الملك بن هشام (م 213 يا 218 ه. ق.) با حذفها و زيادتهايى
آن را تهذيب كرد. وى در كتاب خود تنها به ذكر وقايع و حوادث اكتفا كرد؛
سيرهنويسان بعدى هم همين راه را ادامه دادند و بر مطالب وى چيزهايى اضافه كردند.
آنچه مسلّم است اين كه كمتر به تجزيه و تحليل محتوا و بررسى وقايع پرداختند و
اصولا ميل نداشتند تحقيق كنند كه چرا فلان واقعه رخ داد و چرا فلان حادثه به وقوع
پيوست، و يا چه علل و اسبابى باعث گرديد تا فلان خاندان روى كار آيد، و يا چه
عواملى موجب شد تا فلان سلسله