به مرور زمان جاى بناى دكه و درخت مشتبه مىشود و اثر جاهايى كه
متعلق به راه است از ميان مىرود.
همچنين است هرآنچه سبب آزار و زيان بر رهگذران باشد. و نيز بستن ستور
در راهها در صورت تنگى راه و واماندن عابران، ناشايسته است و بايد از آن منع كنند،
مگر آنكه به منظور فرود آمدن و سوار شدن موقتى باشد، زيرا شارع مشتركالمنفعه است
و كسى حق ندارد منفعت آن را به خود اختصاص دهد جز به قدر احتياج، و نيز جايز نيست
انداختن زباله به راهها و پراكندن پوست خربزه (يا هندوانه) و آب پاشيدن راه كه در
آن بيم لغزيدن و افتادن باشد و نيز نصب ناودانهايى كه از ديوار بيرون آيد و آب آن
به كوچههاى تنگ ريزد، زيرا سبب نجاست جامهها و تنگى راه مىشود، و همچنين است
باقى گذاشتن آب باران و گل در كوچه و ناروفتن آنكه همه اين كارها بر عموم مردم
ناشايست است، و بر محتسب است كه مردم را به رعايت اين امور مكلف سازد.
وظايف هيزمكشان و ستورداران
محتسب را سزاست كه بار هيزم و كاه و ستور آب بر وجوال سرگين و خاكستر
و بارحلفا (گياه دوزخ) و خار را مراقبت كند، زيرا سبب پارگى جامههاى مردم مىشود
و اين امر ممنوع است، و مىتوان آنها را چنان بست كه آسيبى نرساند، اما اگر بردن
آنها به جاى فراخ صورت بندد بهتر است وگرنه به عنوان اينكه مردم را آسيبى مىرسد
نمىتوان از آوردن آنها به بازار مانع شد، زيرا مردم شهر بدان نيازمندند.
بايد كه محتسب دارندگان هيزم و كاه و سنگ گستردنى[1]
و گوگرد و شلغم و خربزه (يا هندوانه) و قرط (خوشه موز يا خرما) را كه در ميدانها
ايستاده باشند موظف بدارد كه بارها را از پشت ستور به زمين گذارند، زيرا بارها به
هنگام ايستادن ستور را مىرنجاند و رسول خدا (ص) از آزار دادن
[1]- در متن« بلاط» آمده يعنى سنگى كه بدان زمين
را فرش كنند.