ص نوزده، س 5 حسبت- اصطلاح حسبت در متنهاى فارسى نيز در همين معنى
يا نزديك به آن به كار رفته است. در قصص قرآن مجيد (برگرفته از تفسير سورآبادى)
چنين آمده: چون گفت (ابراهيم) مر پدر خويش را و گروه او را: چيست اين تنديسها كه
شما بر آن و بر پرستيدن آن ايستادگانايد؟ و آن آن بود كه پدر وى آزر بت كردى و آن
را پرستيدى. ابراهيم بر وى حسبت كرد، گفت: اين چرا مىپرستى؟ ... (ص 256)
معنى حسبت و شرايط و وظايف محتسب در باب اول از همين كتاب حاضر به
تفصيل آمده است، اما براى تكميل سخن نظر تهانوى را نيز در اينجا مىآورم: احتساب و
حسبت در لغت به معنى شمردن و حساب است، و احتساب به معنى انكار و حسبت به معنى
تدبير نيز آمده، و در شرع اسلام امر به معروف است هنگامى كه ترك معروف آشكار شود،
و نهى از منكر است هنگامى كه عمل به منكر ظاهر گردد. آنگاه حسبت در شريعت عامّ است
و هر چيز مشروعى را كه براى خدا انجام مىشود مانند اذان، امامت، اداى شهادت و
امور بسيار ديگر را دربرمىگيرد، و از اين روست كه گفتهاند: قضاء بابى از بابهاى
حسبت است. اما حسبت در عرف به امورى اختصاص دارد يكى از آنها بيرون ريختن شرابها،
دوم شكستن سازهاى زهى (همچون عود و طنبور)، سوم اصلاح جادّهها (ترجمه از كشّاف
اصطلاحات الفنون) و نيز رجوع شود به لغتنامه دهخدا ذيل حسبت (وظايف محتسب) و
تاريخ تمدن اسلامى، تأليف جرجى زيدان، ج 1، ص 189- 191 و دستور الكاتب، فصل 16 از
صنف اول از مرتبه سوم و فهرست موضوعى آن، ج 1، چاپ روسيّه، و تاريخ بخارا، ص 31 و
مجله بررسيهاى تاريخى سال سوم، ش 5، و سازمان ادارى حكومت صفوى ترجمه مسعود
رجبنيا و اصطلاحات ديوانى، تأليف حسن انورى، ص 226 و 229