مهربانى بيند و به حق گرايد و اگر قصد انكار داشته باشد عدول
كند و از گناهى كه بدان اصرار داشت بازگردد.
هرگاه محتسب تأديب گناهكار را به تأخير اندازد مأموران بايد چنين
كنند و بىفرمان او سرش را باز نكنند و چون به ضرب فرمان دهد قصد محتسب را بدانند
كه آيا با تازيانه مىخواهد يا شلاق؟ زيرا تأديب هركس بايد متناسب با وضع او و
كيفيت گناهش باشد. و همه اين امور درباره تعزير است كه شامل ضرب و قفا زدن و حبس و
سرزنش و توبيخ است، و عفوى كه مقرر شده است در حق اللّه است نه حق الناس.
اگر محتسب امرى را كه بدان موظف است فروگذارد گناهكار است و اگر
شكايت مكرر شود و به گرفتن حق اقدام نكند ولايتش شرعا ساقط مىشود يا از شايستگى
حسبت و نيز از مروت و عدالت مىافتد، اما اگر از آن امر ناتوان باشد بايد به امام
يا نايب او واگذار كند.
بر سلطان واجب است كه معيشت كافى براى محتسب مقرر دارد و در آن تعجيل
كند و دستش را باز بدارد و با او معارضه نكند و از شفاعت درباره خواص يا عوام در
نزد او بپرهيزد. و اللّه اعلم.