تباه مىشد.»[1] كه مراد گواهان هستند كه مال
و جان و آبروى مردم به وسيله شهادت آنان حفظ مىشود و اجراى احكام به سخن ايشان
صورت مىگيرد.
در حديث آمده كه رسول خدا فرمود: «گواهان را گرامى بداريد، زيرا
خداوند به وسيله ايشان حقوق را استيفا مىكند و ستم را از ميان مىبرد.»[2] به شهادت گواهان است كه دشوارى رفع
مىشود و آن پايه فضيلت است.
حكومت كاردار ثابت نيست مگر به عدل، و حكم قاضى و فتواى مفتى در
صورتى قابل اجراست كه عادل باشند. خليفه و سلطان و قاضى به سخن گواهان اعتماد
مىكنند و با گفتار دو تن گواه كسى كشته مىشود، زنى حلال مىگردد، گمراهى به
هدايت تبديل مىيابد و اموال منتقل و حدود واجب مىشود، و كسى حق مخالفت با ايشان
ندارد.
ازاينرو بر گواه عاقل، واجب است كه از احكام شهادت آنچه را مورد
نياز است كار بندد و آداب آن را بداند و در اين راه از خدا يارى جويد، و مبادا از
كسانى باشد كه مقام گواهى را براى رياستطلبى و فراهم آوردن ثروت يا براى
انتقامجويى از دشمن و برترى به همگنان و تكبر و مباهات مىخواهند كه اينچنين
كسان مورد خشم خداوند قرار مىگيرند.
پس كسى كه شغل شهادت را مىپذيرد، وظيفه بسيار خطيرى را بر عهده
مىگيرد. چه بسا ممكن است در امرى ناروا از روى نادانى شهادت دهد و خود هلاك شود و
ديگران را نيز هلاك كند، يا شهادت دروغ بدهد و گرفتار عذاب خدا گردد.
عادل در شرع كسى است كه سه صفت در او گرد آيد: درستى دين