آميزند، اما قسط خوشبوست و چون در دهان گذارند مزه خاص دارد و
سوسن كوهى چنين نيست.
گاهى پر ريزه[1] سنبل را
به گوش فيل (قلقاس) مىآميزند، و آن را بدين شناسند كه چون در دهان گذارند دل را
مىآشوبد و مىسوزاند.
گاهى افيون را كه خوابآور است با باقلاى خشك كوبيده و به قول بعضى
با عدس مىآميزند، و افيون عصاره خشخاش سياه مصرى است. و نيز آن را با ماميثا[2] و شير كاهوى[3]
برى و صمغ درآميزند و مغشوش با صمغ، براق و بسيار صاف است.
مقل كبود[4] را نيز با
صمغ قوى مخلوط مىكنند، اما مقل هندى (كبود؟) رايحهاى خوش دارد و اصالت آن را با
همين بو مىتوان شناخت.
برخى از عطاران پوسته درخت كندر را با پوسته درخت صنوبر مىآميزند، و
آن را با انداختن در آتش مىتوان شناخت كه اگر شعلهور شد و بويش برخاست خالص
وگرنه مغشوش است.
[1]- در متن:« زغب» است و آن به معنى پرريزه است و
آنچه اول نمايان شود از موى و پر، و در اينجا ظاهرا مراد قسمتهاى نازك گياه است.
[2]- ماميثا گونههاى بسيار دارد: نوعى از آنكه
كعب الغزال نيز خوانند به عنوان تداوى به كار مىرود، يعنى عصاره انساج آن را در
امراض پوستى تجويز مىكنند.
نوعى ديگر از تيره كوكناريان است
و برحسب رنگهاى گوناگون گلهايش اقسام مختلف دارد و آن را خشخاش تيغى و نعمان البرى
نيز خوانند( فرهنگ فارسى معين).
[3]- متن: الخس البرى، و خس به معنى كاهو و نيز
ريشه گياهى است پيچيده و گره- دار مانند ريشه سنبل رومى كه معطر است و عطر آن را
استخراج مىكنند. ر ك فرهنگ فارسى معين.
[4]- متن:« مقل ازرق» و آن نوعى از كندر است كه
يهوديان بخور سازند و صمغ درختى است با گونههايى چند از جمله آنها مقل ازرق كه
مايل به سرخى و تلخى است. ر ك: آنندراج.