نام کتاب : آشنايى با قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران نویسنده : مجيدى، محمد رضا جلد : 1 صفحه : 104
محققكركى از فقهاى نامدار قرن دهم هجرى مىگويد:
فقهاى شيعه بر اين مطلب اتفاقنظر دارند كه فقيه عادلِ صاحب صلاحيت
فتوا- كه اصطلاحاً مجتهد ناميده مىشود- از جانب امام در زمان غيبت در همه امورى
كهنيابتبردار است، نايب امام مىباشد. پس تظلم نزد او و اطاعت از حكم او
واجباست. وى مىتواند مال كسى را كه اداى حق نمىكند، بفروشد. او بر اموال
غايبان، كودكان، سفيهان و بر هر آنچه براى حاكمِ منصوب از سوى امام معصوم ثابت
است، ولايت دارد.[1]
از منظر محققكركى، هرجا در فقه عنوان «حاكم» بهطور مطلق ذكر شود،
مراد از آن كسى جز فقيه جامعالشرايط نيست و همه مواردى كه احتمال مشروطبودن انجام
عملى به اذن امام وجود داشته باشد، بايد توسط فقيه يا با اذن او انجام گيرد.[2]
ملااحمد نراقى- استاد شيخ مرتضى انصارى و از فقهاى قرن سيزدهم هجرى-
در آثار خود بهتفصيل به مسئله ولايت فقيه مىپردازد. وى فقها را داراى منصب ولايت
مطلقه دانسته، آن را مورد اجماع و اتفاق فقها مىشمارد و بلكه معتقد است ولايت
فقيه از مسلمات فقه شيعى است:
هر آنچه پيامبر (ص) و امام (عليه السلام) كه حاكمان بر امت و دژهاى
محكم و استوار اسلاماند در آن ولايت دارند، فقيه نيز در آن ولايت دارد ... دليل
بر اين مطلب غير از روايات، اتفاق و اجماع ميان فقيهان است. از ظاهر مطالب ايشان
استنباط مىشود كه اين مطلب از مسلمات است.[3]
شيخ محمدحسن نجفى صاحب جواهرالكلام نيز مىنويسد:
ظاهر كلمات فقها در ابواب مختلف فقهى آن است كه فقيه داراى عموم
ولايت است، بلكه اين مطلب ازجمله مسلمات يا ضروريات است.[4]
[1]. على بن حسين كركى، رسائل، ج 1، ص 142، به نقل
از: مهدى هادوىتهرانى، ولايت و ديانت: جستارهايى در انديشه نظام سياسى اسلام، ص
78 و 79.