نام کتاب : ايران؛ ديروز، امروز، فردا نویسنده : نصرى، محسن جلد : 1 صفحه : 28
انقلابها» مطرح گرديدهاند، بيشتر تلاش در «توصيف» الگوى واقعى
در فرآيند تحول انقلابى دارند و درخصوص علل انقلاب عموماً مجموعهاى پراكنده و
التقاطى را از عوامل گوناگون، بدون اينكه آنها را در چارچوب نظرى مشخصى قرار دهند،
ذكر مىكنند. لوبون، الوود، سوروكين، ليفورد واردز، جرج پيتى و كرينبرينتون
ازجمله مهمترين نظريهپردازان نسل اول بهشمار مىآيند.
نسل دوم نظريهپردازان انقلاب كه تقريباً بين سالهاى 1975- 1940 م
ظهور كردهاند، از صِرف توصيف فرآيند انقلاب فراتر رفته و تلاش كردهاند توضيح
دهند كه چرا و چه زمان انقلاب روى مىدهد. تحليلهاى مبتنى بر نظريههاى
روانشناختى (ناكامى- پرخاشجويى)، تحليلهاى مبتنى بر نظريههاى جامعهشناختى
(ساختارى- كاركردى) و تحليلهاى مبتنى بر علم سياست (نظريه تكثرگرا و منازعه
گروههاى ذىنفع) ازجمله اين تحليلها مىباشند. ديدگاههاى اسملسر، چالمرز
جانسون، جيمز ديويس، ساموئل هانتينگتون و چارلز تيلى در چارچوب نسل دوم نظريات
انقلاب جاى مىگيرند.
نسل سوم كه از دهه 1970 م به بعد مطرح شدند، بيشتر ساختگرا هستند و
نقطه تمركز تحليل خود را بر فشارهاى بينالمللى، جامعه دهقانى، نيروهاى نظامى و
رفتار نخبگان قرار دادهاند. ايزنشتات، تريمبرگر و اسكاچپل از مهمترين
نظريهپردازان اين نسل هستند.[1]
برخى از مهمترين نظريات در مورد ريشه و علل وقوع انقلاب عبارتند از:[2]