نام کتاب : ايران؛ ديروز، امروز، فردا نویسنده : نصرى، محسن جلد : 1 صفحه : 172
معيشت ملل مترقى را در رقص و آواز و دزدىهاى عجيب آرسن لوپن و
بىعفتىها و مفاسد اخلاقى ديگر خواهند شناخت؛ مثل اينكه اين چيزها لازمه متمدن
بودن است.[1]
3. فرقهگرايى
رژيم پهلويدر راستاى همان «اسلامزدايى» كوشيد با «فرقهگرايى» و
ترويج انواع فرقههاى مذهبى منحرف، آنان را از «اسلام ناب محمدى (ص)» جدا سازد.
رضاشاه و محمدرضاشاه كه با هرگونه تبليغ اسلام و برپايى جلسات مذهبى
مخالف بودند، در عين حال فضا را براى برخى آخوندهاى دربارى و وابستگان به خود
فراهم مىآوردند تا دين مردم را به تحريف كشانند؛ مانند «شريعت سنگلجى» كه
تحتتأثير تجدّدگرايى رضاشاه و با حمايت او به مخالفت با برخى از آموزهها و
اعتقادات اسلامى پرداخت و كتاب «اسلام و رجعت» را با حمايت رژيم پهلوى به چاپ
رساند، اما اجازه ندادند كتاب «ايمان و رجعت» نوشته يكى از روحانيان كه در آن به
دروغپردازى و خيانت سنگلجى پرداختهبود، منتشر شود.[2]
در اين ميان، احمد كسروى نيز كه در مدرسه طالبيهبه تحصيل علوم قديم
و در مدرسه آمريكايىها به تحصيل علوم جديد مشغول بود، در زمان رضاشاه لباس
روحانيت را كنار نهاد و به استخدام دادگسترى درآمد و پس از چندى رئيس عدليه
خوزستان شد. او ازجمله افرادى بود كه با نفى انديشه اسلامى و ترويج ملىگرايى و
آراى مدرنيستى به حمايت از رژيم پهلوى پرداخت. كسروى مانند برخى از روشنفكران
معاصر- كه در انديشه عصرى كردن ديناند- عضو افتخارى انجمن سلطنتى لندن بود[3] و ادعا داشت كه اسلام براى
پاسخگويى به نيازهاى علمى و فلسفى زمان معاصر، قديمى و ناتوان گرديده است. از
اينرو وى داعيه ايجاد دين جديدى داشت كه خود پيامبر آن بود! كسروى اين دين را
آيين پاك يا پاكدينى ناميد و با به راه انداختن جشن كتابسوزى، بسيارى از كتب
عرفانى و ادعيه اسلامى را در آتش