كه به هيچروى يأسآميز نيست، بكوشد.» در
مقاله ديگرى در همان شماره آقاى «جى. دى. ريس»(J .D
.Ress) نيز
كوشيده است تا بابيه را از اين اتهام مبرا سازد. در واقع، نظريه ارتباط بابيه با
قتل ناصر الدين شاه، عنقريب حتى از سوى حكومت ايران نيز تكذيب گرديد. در روزنامه
«مورنينگ پست»، مورخ 11 مه، سرمقالهاى درج گرديد كه در آن آميزهاى از جهل (سيد
جمال الدين به عنوان يك افغانى كه رهبر رسمى بابيه است معرفى گشته بود) و هشيارى
به چشم مىخورد. در نشريه «اسپكتيتور»، مورخ 9 مه، نيز طبق معمول مقالهاى پوچ و
بىمعنى درج گشت كه نتيجهگيرى آن بدين قرار بود: «دوستى با روسيه اگر ممكن
مىگرديد، به هرروى بارى را كه اينك تقريبا به پهناورى قلمروى سلطنت ملكه يا تجارت
ماست، از دوشهاى ما برمىداشت.» نشريه «پايونير» گرچه اعلاميه خبرگزارى «رويتر»
را- مبنى بر اينكه ترور ناصر الدين شاه به دست يك بابى كهنهپرست ... كافى است كه
هرگونه ترديد را در مورد اهميت اين رخداد غمانگيز زايل سازد- مورد بررسى قرار
داده بود، امّا، بر آن بود كه به رغم شادمانىهاى اخير در باب توافق روسيه و
انگليس، هدف روسيه آنست كه «در شرق ايران پايگاهى براى پيشرفت به سوى افغانستان و
هند، اگر نگوئيم طرحى براى دستيابى نهايى به خليج فارس، تأمين نمايد.» و اين
نظريهايست كه من كماكان به صحت آن يقين دارم.
درهرصورت، بگذاريد از قلمرو صنعت داستانسرايى و لفاظى به واقعيات
عملى، كه از بازجويىهاى ميرزا محمد رضا قاتل شاه استخراج گشته، باز گرديم.
صورتمجلس اين بازجويىها، كه در وزارت عدليه تهران محفوظ است، اخيرا در جريده
«صور اسرافيل»[1]، كه به
عقيده من يكى از بهترين نشريات بيشمار فارسىزبان است كه نهضت مشروطه طى نخستين
دوره پيروزى خود، يعنى اوت 1906 تا ژوئن 1908، به ارمغان آورد، به چاپ رسيده است.
اين صورتجلسه، كه در شماره نهم جريده مزبور، مورخ 7 ژوئيه 1907، درج و در چندين
شماره بعد امتداد يافته است، علاوه بر متهم، بازجويى از ساير شهود را نيز شامل
است. متن صورتجلسه بدينقرار است:
صورت استنطاق ميرزا رضا كرمانى
پسر ملا حسين عقدائى كه عجالتا بدون صدمه و اذيت با زبان خوش تا
اينقدر تقريرات كرده است و مسلم است بعد از صدمات لازمه ممكن است مكنونات ضمير
خود را بروز بدهد: