responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : انقلاب مشروطيت ايران نویسنده : براون، ادوارد؛ مترجم مهري قزويني    جلد : 1  صفحه : 379

ايجاد ناآرامى در آن شهر.

«اين‌چنين بود كه ما به سوى رشت حركت كرديم، جايى كه يك يا دو نفر از سفارت (كذا) بازديد نمودند و نامه‌هايى از خمسه همراه آوردند كه توسط امير بهادر جنگ به شاه داده شد. امّا من نفهميدم كه در مورد چه مسئله‌اى بودند. مع‌هذا، هنگامى كه به انزلى رسيديم، او به دنبال من فرستاد و گفت «اكنون زمان آنست كه تو خدمتى براى من انجام دهى» من پاسخ دادم «من چكار بايد بكنم؟» وى گفت: «شما بايد به عنوان فرستاده‌اى از سوى من نزد شخصى كه از افراد خود ماست بروى.» من پاسخ دادم «آن شخص كيست و در كجاست و من چه بايد به او بگويم؟» شاه پاسخ داد، «آن شخص اقبال السلطنه ماكويى است. تنها كارى كه بايد انجام بدهى، آنست كه او را پيدا كرده و به او بگويى «اكنون زمان خدمت شما فرارسيده است. اگرچه من 20 هزار فدايى در اختيار دارم، امّا از تو تقاضاى كمك مى‌كنم. به‌علاوه، تمام شهرها منتظر خبرى از سوى من هستند» البته به او نگو كه من به زور از تهران اخراج شده‌ام و نيز نگو كه با قوه قهريه بر من فائق آمدند. به او بگو «او شخصا صلاح ديد به روسيه برود و در آنجا امور خود را سامان داده و بازگردد، و اكنون به كمك تو و خدمتگزاران وفادار و صادقش تكيه دارد؛»

«من به او پاسخ دادم «هنگامى كه اقبال السلطنه و رحيم خان مرا در اين جامه ببينند نخواهند شناخت و هيچ توجهى به سخنان من نخواهند كرد. پس بهتر خواهد بود كه شما اين سخنان را كتبا بنويسيد.»

«وى گفت: خير، زيرا اگر من چيزى بنويسم و تو احتمالا در سر راهت دستگير شوى چنين نوشته‌اى مى‌تواند براى تو منبع خطر باشد. امّا من به تو علامتى را خواهم داد كه براى تعيين هويت تو، هنگامى كه من آن را به خط خود بنويسم، كافى خواهد بود»

پاسخ دادم بسيار خوب، امّا من مقدارى پول براى مخارج جارى احتياج دارم؛ وى پاسخ داد شما خوب مى‌دانيد كه من چندان پولى همراه نياورده‌ام. امّا مقدارى اندك به شما خواهم داد تا بتوانيد به آن شخص برسيد. به مجرد رسيدن به آنجا او هرچه را كه لازم باشد به شما خواهد داد. در رابطه با علامت، اين است كه اكنون به شما مى‌گويم و شما آن را فراموش نكنيد. به او بگوئيد «علامت اين است كه شما به من نوشتيد كه بايد دخترم را به ازدواج پسر شما درآورم. و من به دست خود، به وسيله اقبال السلطنه، مى‌نويسم كه هنگامى كه ماجرا تمام شود، من تبريز را [به شما] خواهم داد. در رابطه با شخصى كه شما راجع به وى نوشتيد كه حكومت مرا در جنگ تبريز به دشمن تسليم نمود، من وى را به سختى مجازات خواهم كرد. به محض ورود موقر السلطنه شما بايد به هردستورى كه كتبا به شما

نام کتاب : انقلاب مشروطيت ايران نویسنده : براون، ادوارد؛ مترجم مهري قزويني    جلد : 1  صفحه : 379
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست