آقاى آنتوان كتابچى در 1843 در قسطنطنيه متولد و در 1902 در ايتاليا،
در لقورن(Leghorn)
، درگذشت. وى در 1878 به ناصر الدين شاه معرفى و در 1879 به خدمت حكومت ايران
درآمد.
وى در 1894 ايران را ترك كرد تا كنسول هيأت نمايندگى ايران در بروكسل
گردد. براى اين اطلاعات من مديون فرزندش دكتر پى- كتابچى هستم كه هوش وى مرا بسيار
تحت تأثير قرار داد.
ديگر فرزندش، ادوارد، محبت فراوانى نسبت به آوارگان ايرانى كه پس از
كودتاى ژوئن 1908 به لندن آمدند، نشان داد.
يادداشت شماره 4 (در مورد ميرزا احمد كرمانى و سيد حسن)
حاجى ميرزا احمد كرمانى، مانند شيخ احمد «روحى» كرمانى (كه بايد به
دقت از وى متمايز گردد)، يك بابى ازلى بود و همراه وى كه در اينجا به وى اشاره
مىگردد، تقريبا بهطور مطمئن مىتوان گفت كه سيد حسن، معروف به صاحب الزمانى،
بوده است كه به دليل ادعايش در اين مورد كه مهدى موعود است بديننام خوانده شده
است. در نتيجه ناآراميهاى حاصل از فعاليتهاى تبليغاتى آنها در همدان، هردو تن
دستگير و در تهران زندانى شدند. در آنجا ميرزا احمد به بيمارى اسهال درگذشت، امّا
سيد حسن از طريق نفوذ عمويش، مشير السلطنه كه بعدها نخستوزير ارتجاعى محمد على
شاه شد، آزاد گرديد. وى فردى داراى توانايى و دانش قابلتوجه، امّا بسيار غيرعادى
و تقريبا آزادانديش و لامذهب بود. نامبرده هنوز در قيد حيات است.(M .M)
.
يادداشت شماره 5 (در مورد حاجى شيخ هادى نجمآبادى)
حاجى شيخ هادى نجمآبادى يكى از برجستهترين علماى تهران بود و خدمات
وى به آرمان آزادى در ايران تقريبا، اگرنه كاملا، معادل خدمات سيد جمال الدين
بودند. زيرا وى يك مجتهد طراز اوّل بود و از اعتماد خواص و عوام برخوردار. وى
مطلقا فسادناپذير بود و هرگز دينارى از كسى قبول نكرد. هرروز بعدازظهر، روى زمينى
در خارج از منزلش مىنشست و مردم تمامى اقشار و مذاهب، دولتمردان و دانشمندان،
شاهزادگان و شعرا، سنى و شيعه، بابى، ارمنى، يهودى، على اللّهى و غيره را
مىپذيرفت و با تمامى آنها، انواع گوناگون مسائل و موضوعات را با آزادى تمام مورد
بحث